بزرگترین هدیه از پدر

بیش از دو دهه پیش ، پدرم شروع به جمع آوری خردهای کمی کرد که طی سالها به دست آورده بود (دوبله شده) نکات پدر برای زندگی ) و بلافاصله پس از عزیمت ما به دانشگاه در سراسر کشور ، این مجموعه را برای خواهران و برادرانم ارسال کردم. برخی از توصیه ها به طور گسترده ای شناخته شده است ('از زانو خم شوید و پشت خود را نجات دهید') ، برخی عملی است ('روزنامه را روزانه بخوانید') و برخی دیگر فقط برای پدر من است ('هرگز پیراشکی های پودر را با لباس لباس نخورید') . او امروز همچنان به لیست اضافه می کند.

آلیسون گورمن

پورتلند ، ماین

او تمام دوران دبیرستان را برای من بلند می خواند. در حالی که با بزرگتر شدن من انواع کتاب ها تکامل می یافت ، او همچنان صدا برای هر شخصیت ایجاد می کرد. این آیین کوچک عشق من به خواندن و همچنین پیوند شگفت انگیز ما را تقویت کرد.

T.B. کمپبل

سان دیگو ، کالیفرنیا ، از طریق فیس بوک

وقتی من و خواهر و برادرهایم بچه بودیم ، پدرم در اواخر شیفت کار می کرد و از ساعت 3:30 بعد از ظهر دیگر نبود. تا 1 صبح با وجود نیاز به خواب در طول روز ، او همیشه یک وعده غذایی تهیه می کرد و آن را در اجاق منتظر گذاشت. (هیچ کس دیگری در خانواده پخت و پز نمی کند!) من الان در دوران تحصیلات تکمیلی خودم زندگی می کنم و واقعاً دلم برای خانه و خوردن یک وعده غذای گرم از پدرم تنگ شده است.

ژانل اس پرز

سان دیگو ، کالیفرنیا

خنده من درست مانند او بلند و سرسخت است. من وقتی از حضور در جمع بیرون بودیم ، مثل وقتی که در یک سالن سینما کمدی تماشا می کردیم ، از حجم خنده های پدرم خجالت می کشیدم. اما امروز افتخار می کنم که این ویژگی را با او در میان بگذارم. او تقریباً 13 سال پیش درگذشت و من هر وقت می خندم به او فکر می کنم.

کیم بیهل

تامپا ، فلوریدا

قبل از اینکه مادر شیرین من به بیماری آلزایمر مبتلا شود ، پدر من را خراب کرد. به ندرت آشپزی می کرد یا لباسشویی می کرد. اما هنگامی که بیمار شد ، پدرم حتی از آنجا که مجبور شد به یک مرکز خاص منتقل شود ، به بهترین وجه از او مراقبت کرد. او هر روز را با او می گذراند ، ناهار را به او غذا می داد ، دستش را می گرفت و موهایش را مسواک می زد. او تا روزی که درگذشت در کنارش بود. مثال او در مورد معنای دوست داشتن شخصی است تا آخر عمر با من خواهد ماند

لیزا وبر

استقلال ، کانزاس

اولین آغوش واقعی او! به طور سنتی ، مردان آسیایی بزرگ نمی شوند تا جنبه احساسی خود را نشان دهند. بنابراین پدرم هرگز مرا بغل نکرد و نگفت ، من تو را دوست دارم. وقتی دبیرستان بودم ، پس از اتفاق ناگوار ، بی اختیار گریه کردم و به اتاقم دویدم. با کمال تعجب ، پدرم مرا در آغوش گرفت و اجازه داد در آغوشش هق هق کنم. همین ژست ساده باعث شد که واقعاً دوست داشته شوم.

کوین لی

بروکلین ، نیویورک

او مراسم عروسی من را انجام داد. به دلیل نبرد طولانی با سرطان ، پدرم ، وزیر باپتیست ، در روزهای منتهی به مراسم فوق العاده بیمار بود. با این حال ، او موفق شد مرا از راهرو پیاده کند و من و شوهرم اکنون را از طریق نذورات خود راهنمایی کنیم. او کار شگفت انگیزی انجام داد و حتی در یک لحظه خم شد تا پیشانی من را ببوسد. این یک معجزه بود.

Rebekah Deeds King

دمشق ، مریلند

دیپلم دبیرستانش. در سن 41 سالگی ، پدر من مبتلا به سرطان ترمینال شد. در حالت واقعی عصبانی نوجوان ، من شروع به گم کردن راه کردم و مدرسه را رها کردم. پدرم دیپلم خود را به من داد کمی قبل از مرگ او. او می خواست به من یادآوری کند که تحصیلات مهم است و به موفقیت من اهمیت می داد. یک سال بعد از فوت او ، من دیپلم خودم را گرفتم.

مالیسا منی

سالم ، نیویورک

موهبت عقل سلیم. وقتی همه راه های دیگر شکست می خورد ، می دانم که به دلیل او سر خوبی روی شانه هایم دارم.

@ kelethier9

خوش تیپ بودن او ، عشق بی قید و شرط ، و این قول که من همیشه می توانم به خانه بیایم .

msamyemae

. شوهر 31 ساله من پدر من در واقع ما را در یک قرار ملاقات نابینا تنظیم کرد زمانی که شوهرم به عنوان کارمند خود کار می کرد. ما یک سال بعد از اولین ملاقاتمان ازدواج کردیم!

ترزا فالین

بلانتسویل ، آلاباما

در دوران نوجوانی با وزن و اعتماد به نفس خود مبارزه می کردم. پدرم من را تشویق کرد تا روی خلاقیت و اهداف زندگی ام تمرکز کنم ، کمک به من فراتر از خط کمر من را ببینید . با تشکر از بزرگترین حامی ام ، من در 30 سالگی بیش از گذشته در آرامش با خودم هستم.

اریکا اسمیتی لوو

کارپنترزویل ، ایلینوی

او من را به عنوان تاریخ حضور در یک بازی پلی آف جام استنلی انتخاب کرد . در دهه 1970 پدرم از من ، دختر 12 ساله اش ، خواست که با او در بازی بزرگ شرکت کنم. چه سورپرایزی! دوستان سرسخت هاکی او از این تصمیم خیلی خوشحال نبودند ، اما به نظر می رسد که این یکی از دل انگیزترین روزهای زندگی من باشد.

الن کلستا

دارین ، ایلینوی