چگونه من (به سختی) از 10 روز اول کل 30 زنده ماندم

روز کامل 11 است ، و من هنوز منتظر هستم که ملیسا هارتویگ ، خالق همکارم ، ساده واقعی دفتر و به خاطر شجاعتم نوعی جایزه به من اهدا کنید. در همین حال ، بدون اینکه در گروه های غذایی مهم (و البته به آن محبوب ها اشاره نکنم) مانند قند ، حبوبات ، لبنیات و حبوبات برای مدت تقریباً دو هفته حضور در من به اشتراک می گذارم.

روز 10 و 11 کی است بیشتر Whole30ers آن را ترک می کنند . ما این افراد را Whole10ers (یا شاید یک سوم 3030) بنامیم. صادقانه می توانم بگویم که من به عنوان یک Whole11er آسان نبوده است.

آنچه هارتویگ در این باره گفته است: این طرز فکر شما درباره غذا را تغییر می دهد. سلیقه شما را تغییر می دهد. این عادات و اشتیاق شما را تغییر خواهد داد. این یک رابطه عاطفی سالم با غذا و بدن شما را بازیابی می کند. این پتانسیل را دارد که تا آخر عمر تغذیه شما را تغییر دهد.

اوف این بسیار نوید کسی است که فقط چند ماه پیش بستنی شش توقف خزیدن در سراسر منهتن را ایجاد کرده است. اما به خاطر سلامتی ، به چالش کشیدن خودم و اکنون روزنامه نگاری ، فکر کردم می توانم ببینم که این همه هیاهو چیست. و سه شنبه گذشته ، همکاران همکارم و من تصمیم گرفتیم که با هم به این سفر تغییر دهنده زندگی برویم.

کلید؟ آماده سازی و پخت و پز غذا. نقاط ضعف من؟ آماده سازی و پخت و پز غذا. همراه با یک پرواز لغو و سپس برنامه ریزی شده ، اولین روز حضور من در Whole30 نیاز به چند دور چرخش در کافه تریای دفتر ما داشت. یافتن چیزی که فاقد قند اضافه شده (حتی عسل!) ، لبنیات یا روغن های ممنوع باشد (EVOO بهترین دوست جدید من است) چند دقیقه به هر جستجوی منو یا سفر به فروشگاه های مواد غذایی اضافه می کند.

در اینجا خلاصه ای از این سفر تغییر دهنده زندگی وجود دارد - تغییر قبل از زندگی:

آیتم های مرتبط

روز 1

من بلغور جو دوسر خود را روزانه با دو عدد تخم مرغ و میوه جوشانده برای صبحانه عوض کردم و موفق شدم سالاد سازگار با Whole30 خودم را درست کنم. همراه با سالادها (ناهار رفتن ، قبل از برنامه) ، مهم است که سس را بپوشانید. من تردید داشتم که از سرکه بالزامیک بدون مارک غذاخوری کافه تریا استفاده کنم ، خصوصاً پس از مراجعه به فروشگاه مواد غذایی و فقط یافتن یکی (!) که فاقد قند و سولفیت بود. و خدا را شکر برای یک رستوران کوچک در شهر نیویورک به نام Westville ، یکی از رستوران های مورد علاقه من. این غذاخوری یک بشقاب سبزیجات بو داده ارائه می دهد و شما می توانید آن را بدون پنیر یا کره و فقط با روغن زیتون سفارش دهید. این پیروزی کوچک و باورنکردنی من بود.

متن رویای برنج متن رویای برنج اعتبار: بلیک باکیلا

روز 2

من از یک کابوس بیدار شدم ... در مورد خوردن برنج. من واقعاً فکر کردم که دوباره برنامه را دوباره شروع کنم زیرا مطمئن شدم که یک لقمه دانه خورده ام. هارتویگ رسما وارد چرخه REM من شده بود.

من یک برنامه صبحانه و ناهار مشابه روز قبل را دنبال کردم و از یک موز همراه با کره بادام ، که تقریباً نزدیکترین چیز برای تهیه دسر یک Whole30er است ، لذت بردم.

دوست من جولیا ، که در حال ثبت کل تجربه Whole30 خود است سلامتی ، و روز را با کلاس در استودیوی بوکس رامبل به پایان رساندم. او نگران بود که من می خواهم در طبقه متوسط ​​سقوط کنم ، و در حالی که من قطعاً بیش از حد حالت سستی داشتم ، اما با پرتاب آن یک یا دو مشت کاملاً احساس قدرت کردم. (فریاد مربی ما را بزنید راب سولاور ، که مطمئناً انگیزه آنها برای بقای من تأثیرگذار بود).

جولیا آخرین روز غیر Whole30 خود را با مک دونالد جشن گرفت در حالی که من از یک مکان کوچک و دوست داشتنی به نام Springbone از آبگوشت استخوان با مرغ و گیاهان زولبی لذت می بردم.

روز 3

در این روز هیچ ترس وحشتناکی درباره غذاهای بی جان وجود ندارد ، اما طوفان طوفان بمب در شهر نیویورک برخی مشکلات را ایجاد کرد. با پیاده روی به فروشگاه مواد غذایی محلی رفتم و تخم مرغ ، پته برگر بوقلمون یخ زده ، اسفناج ، کلم پیچ و موز را گرفتم. شاید این کار در داخل خانه می ماند و تمام روز از خانه کار می کرد ، یا شاید این واقعیت بود که من دو بار پخت و پز کردم (شاهکاری برای این انسان آشپزی که به چالش کشیده شده است!) ، اما من آماده بودم که ساعت 7 شب بخوابم. تطبیق با این برنامه قطعاً مرا خسته کرد.

روز 4

تا روز چهار ، من خیلی پر از تخم شدم. من شوکه شده ام که در مورد آن بچه های کوچک پروتئین دار خواب نمی بینم. آنها عملکردی و خوشمزه هستند و سازگار است ، اما شما می دانید که آنها درباره خیلی چیزهای خوب چه می گویند. و در حالی که تمام قصدم برای شرکت در کلاس یوگای جمعه ام بود ، احساس نمی کردم آنقدر انرژی داشته باشم که جریان پیدا کنم.

بلیک مرغ بلیک اعتبار: بلیک باکیلا / اینستاگرام

روز 5

تا این مرحله ، من با سهولت نسبی از غذاهای محدود اجتناب کردم. من در طول روز از حمایت همکارانم برخوردار بودم ، و گرچه هم اتاقی من به شبکه غذایی وسواس دارد ، اما من تمایلی به پرتاب سبزیجاتم به تلویزیون ندارم جنگ های کیک کوچک به عنوان سر و صدای پس زمینه اما بعد ، دوست عزیزم مرا به یک مهمانی شام دعوت کرد.

یعنی شراب. و پنیر و از همه تحجر آورتر ، یک سبد نان است.

اگر هر یک از شما خوانندگان هرگز این کار را امتحان کردید ، من به شدت توصیه می کنم دوستان فوق العاده ای داشته باشید که یک ظرف مخصوص شما و چالش غذایی با نگهداری بالا تهیه کنند. در حالی که آنها پارمزان مرغ را خنک می کردند ، من یک مرغ کبابی با سبزیجات آماده کردم. دسر هم کاملا صحنه بود. همانطور که آنها در یک کیک غول پیکر تیرامیسو غوطه ور شدند ، من جرعه جرعه جرعه زدم. عجیب ترین قسمت کل کار است؟ سلترز در حقیقت احساس نوعی درمان می کرد. Hartwig’s این سلیقه شما را تغییر می دهد ، ادعا در ذهن من ظاهر شد.

اما من که Whole30er نه چندان کاملی هستم ، وقتی به خانه رسیدم به چیزی دسر نیاز داشتم. راه حل من فرو بردن چند بلوبری و بادام هندی در دهانم بود تا دندان شیرینم را راضی کند.

روز 6

آخر هفته به خصوص تلاش می کرد زیرا من حضور فیزیکی همکارانم را نداشتم و می خواستم با دوستانم گشت بزنم. دوست عزیزم (و بعضاً نویسنده مشترک) هانا می توانست خانه پنکیک مورد علاقه ما را عوض کند (اوه ، چقدر دلم برایت تنگ می شود ، شرکت پخت کلینتون سنت پان) برای هوی آشپزخانه دوست داشتنی. من یک پوره سبزیجات ریشه داشتم که با نسخه رستوران جو شلخته همراه بود. این بسیار خوشمزه بود و به طرز حیرت انگیزی احساس راحتی می کرد.

من همچنین خودم را در یک مبهم ... در کلیسا یافتم. این برنامه باعث می شود آنقدر در مورد برچسب های تغذیه ای فکر کنید که در واقع با خودم فکر کردم ، آیا خوردن میزبان در انبوه سازگار است؟ (FYI ، این است. هارتویگ می گوید ، خدا> کل 30.) آمین.

کاشوگورت کاشوگورت اعتبار: بلیک باکیلا / اینستاگرام

روز 7-9

راستش را بخواهید ، در این روزها هیچ اتفاق خیلی مهم ، چشمگیر یا تغییر دهنده زندگی رخ نداده است. رسیدن به مرز یک هفته خوشحال کننده بود ، اما هدف اصلی من برای هفته دو این بود که دوباره به برنامه منظم ورزش خود برگردم.

کمبود انرژی کم کم داشت از بین می رفت و وقت آن فرا رسیده بود که دوباره به سالن بدنسازی برگردیم. من در روز هفتم با کلاس باری آهسته شروع کردم ، سپس در روز هشت و نه به ترتیب سه و چهار مایل را دویدم. به طرز تکان دهنده ای ، در تمام موارد فوق احساس خوبی داشتم. با این حال ، تا پایان روز نه ، من به چیزی خامه ای احتیاج داشتم. Cashewgurt بدون لبنیات Forager Project برای نجات (به طور جدی ، این بد نبود!).

روز 10

تصمیم گرفتم یک بار دیگر ، این بار صبح ، از رامبل بازدید کنم. بیشتر تمرینات من بعد از ظهر بوده است ، بنابراین می خواستم ببینم که آیا زمان بندی به عملکرد من کمک می کند یا مانع آن می شود. و در حالی که دوره تنظیم برخی شرایط دشوار هضم را نشان داده است ، صبح موفقیت آمیز بود.

شب ها ، دوستانم در حال برگزاری یک مراسم خیرخواهانه ساعت خوش بودند. در حالی که آنها یک بطری شراب را تقسیم می کردند نوشیدن آرام بر روی سلزر کاملاً ساده بود ، اما این امر من را از رقصیدن در هر بازگشت جکسون 5 منصرف نکرد.

روز 11

اگرچه من در مرحله رکود Whole30 هنوز از نظر فنی سرد می شوم ، اما در حال پیشرفت هستم. هر دو این را گرفتی! و شما چه مشکلی دارید ؟! متن انگیزشی و سرگرم کننده بوده است. اما این کار بدون همکاران من امکان پذیر نبود. همچنین باید توجه داشته باشم که داشتن امکان دسترسی و ابزار خرید مواد غذایی سازگار یک امتیاز است. این برنامه مطمئناً قدرت اراده و مهارت های بودجه بندی شما را آزمایش می کند.

شوخی ها ، شکایت ها و رویاهایی که در مورد برنج وجود دارد ، من مشتاقانه می بینم که روزهای 30-22 چه روزهایی در انتظار شماست. من مطمئن هستم که La Croix هرگز جای یک مخروط بستنی را نخواهد گرفت ، اما اکنون می دانم که - برخلاف تصور عمومی - بدون آن زنده می مانم.

با تنظیم کردن می توانید جولیا نفتولین را دنبال کنید healthmagazine داستان اینستاگرام هر پنجشنبه این ماه و دنبال کنید _jnaftulin برای اینستاگرام روزانه او از # whole30diaries.