درخت کریسمس من با اشکالات آلوده شده بود - و هنوز هم یک تعطیلات عالی بود

دوست پسر من جاش گفت ، شاید شما بخواهید نگاهی به این بیندازید ، و به آرامی از درخت کریسمس ما دور شد.

این همان جمله عصبی ای نبود که می خواستم بشنوم وقتی که آماده می شدم مادر جاش را برای یک شام شب کریسمس در آپارتمانمان میزبانی کنم. من مخصوصاً نمی خواستم بشنوم که در درخت اصیل Fraser Firser با قد و قدم شش فوت که برای خرید من 85 دلار هزینه شده و آن را به آپارتمان بروکلین تحویل داده ام ، می تواند مشکلی داشته باشد.

ما تازه از اتمام آخرین مواد غذایی برای شام برگشته بودیم و من از جاش خواستم درخت را آبیاری کند. قبل از اینکه اظهار کند که آنجا اشکالی دارد ، به سختی سرش را زیر شاخه ها فرو کرده بود. سپس او مرا صدا زد.

با تردید به درخت نزدیک شدم و خم شدم. بلافاصله ، یک اشکال کوچک روی زمین را دیدم ، که عرض آن کسری از اینچ است ، اما مشخص است. پایین تنه آن به رنگ سبز تیره و دارای بازوهای بلندتر بود و یادآور یک مانتوی نمازگزار بود.

سپس یکی دیگر از کادوها را دیدم. و بعد دیدم که چندین ، ​​با چند هدیه متفاوت وجود دارد. همانطور که از موقعیت چمباتمه کنار درخت کنار می آمدم ، آنها را در پایین پایین دیدم که روی کاغذ بسته بندی می خزند و از لبه های تخته کف می دوند. وقتی بلند شدم ، دیدم که آنها روی پرده ها قرار گرفته اند و به پارچه ای که موج می خورد در حالی که بخار رادیاتور نزدیک به آنها هجوم می آورد ، چسبیده اند. آنها در امتداد دیوارهای بژ ما بودند و با آرامش در شکاف آستانه پنجره ما قدم می زدند.

ما آلوده شده بودیم.

با تصاویر اشکالات در حال رقصیدن در سرم ، روی کاناپه نشستم و بلافاصله گریه کردم. من که در هاوایی بزرگ شده ام ، جایی که عادت داشتم در پشه های چاق بچرخم و ببینم سوسک ها در پیاده روهای چراغ خیابان چراغ می زنند ، از اشکالات نمی ترسیدم ، اما این غیر منتظره بود ( هرچند مشترک است ) استعمار درخت ما بیش از چیزی بود که من می توانستم انجام دهم.

حقیقت ماجرا این بود که درخت چیزی فراتر از یک تزئین آپارتمان است. این اولین کریسمس ما در اولین آپارتمانی بود که من با یک دوست پسر مشترک داشتم. از نظر من ، این درخت کریسمس نشانه خانه ای بود که با هم می ساختیم و سنت های جدیدی که به عنوان یک زن و شوهر ایجاد می کردیم.

تولد من نیز به کریسمس تعلق می گیرد ، بنابراین من همیشه دوست داشتم برای جشن گرفتن این فصل از راه خود خارج شوم. فقط یک هفته زودتر ، ما با یک گروه بزرگ از دوستانمان یک مهمانی تعطیلات برگزار کرده بودیم ، جایی که مردم برای ما تزئینات تزئینی برای تزئین درخت برای امسال و سالهای آینده آوردند.

اکنون زیور آلات در میان حشرات بی شماری قرار گرفته بودند.

جاش اعلام کرد که برای نوشیدنی به آشپزخانه می رود و تصمیم دارد نفرت خود را از اشکالات با مقداری ویسکی غرق کند. من همچنان روی کاناپه چرب شدم که دوباره با بطری و مادرش در انتهای تلفن تماس گرفت. از بین اشک ، به ساختمان فوق العاده ساختمان آپارتمانم پیام دادم و پاسخی دریافت نکردم. جاش سرانجام شماره یک نابودگر به نام آل را گرفت ، که به من گفت پرداخت پول برای بیرون آمدن او هدر خواهد داد.

گفت فقط از شر درخت خلاص شو. شما از شر درخت خلاص می شوید ، از شر اشکالات خلاص می شوید.

مادر جاش با دوست جاش آمد و آماده کنترل کنترل آسیب است. ما زیور آلاتی را که دوستانمان به آنها هدیه داده بودند ، برداشتیم ، اما پذیرفتیم که چراغ ها و گل حلقوی آسیب های جانبی است. بچه ها درخت را در کیسه های زباله پیچیدند و آن را بیرون آوردند. در حالی که آن را به پایین راهرو می کشیدند ، کیسه تخم مرغ خالی از یکی از دهانه های پلاستیکی آن افتاد. ما استنباط کردیم که حشرات Trojan Horsed در آپارتمان ما در لانه قرار گرفته اند و همه چیز به کمک هوای گرم و نامناسب ما و مجاورت با رادیاتور بیرون آمده است.

من با یک قوطی اسپری اشکال و تعداد زیادی حوله کاغذی به شهر رفتم و در هر کششی که داشتم اشکالات بیشتری را جمع کردم. (اگر فکر می کنید ، 'این غیرقانونی است ،' نگران نباشید - این یک افسانه شهری است که کشتن یک مانتوی نماز خواندن غیرقانونی است.) و مادر جاش و کادوهای باقی مانده را بیرون کشیدیم و آنها را در سطل زباله اضافی قرار دادیم کیف من و جاش سپس چمدان بستیم تا شب در خانه مادر جاش بمانیم.

در راه بازگشت به خانه ، مادر جاش در Nathan’s Famous در جزیره Coney جزیره ایستاد. از ماشین جمع شدیم و وارد رستوران شدیم. تعجب آور نیست که ، ما تنها کسان آنجا بودیم.

ما هات داگ سفارش دادیم و کنار پنجره ها نشستیم. تا آن زمان بیرون تاریک و خاکستری بود ، تنها چراغ نئون از علامت Nathan. به شامی که قصد داشتم آن شب درست کنم فکر کردم و اکنون هدر رفته است. من همچنین به چراغهای درخت فکر کردم ، اکنون کم نور و خوابیده در اعماق زیرزمین ساختمان ما ، پوشیده از کیسه های زباله.

اما ، در حالی که هنوز کمی اشک آلود بودم ، متشکرم. خوشحالم که افرادی مثل خانواده را داشتم که وقتی بیشتر از همه به من احتیاج داشتم به من کمک می کردند. من سپاسگزارم که در اطرافم افرادی که دوستشان دارم احاطه شده اند. این نوعی کریسمس نبود که من می دانستم یا کریسمس که آرزوی آن را داشتم ، اما معنی دار بود زیرا خاطره ای بود که اکنون همه ما با هم تقسیم کردیم و زنده ماندیم. این یک یادآوری خوب بود که مردم واقعا تعطیلات را درست می کنند - نه فقط تله های همراه درخت.

گفته شد ، تا آنجا که سنت ها پیش می روند ، ما برای آینده قابل پیش بینی یک درخت جعلی قرار خواهیم داد.