آیا می خواهید زندگی خود را تغییر دهید؟ یک کتاب بخوانید

من در ابتدا بسیاری از کتابهای مورد علاقه خود را از جمله مطالعه کردم آهنگ سلیمان ، توسط تونی موریسون ؛ شکارچی در چاودار ، توسط J.D. Salinger ؛ و اسرار پیتسبورگ ، توسط مایکل چابون - در بهار 1994 ، سال اول دبیرستان من. از طریق این داستان ها ، برای اولین بار متوجه شدم که رمان ها چیزهای سرد و مرده ای نیستند. کتابهای عالی توسط افراد عادی و روزمره که مثلاً به تورهای مسافرتی و چیزهای دیگری می رفتند ، می نوشتند (البته این کار معمولاً به زادگاه من بیرمنگام ، آلاباما نبود).

این داستان ها به معنای واقعی کلمه زندگی من را تغییر داد. من در نوجوانی وجودم را بسیار چسبناک دیدم. این مانند یک فیلم احساس می شد که تنها چیزی که می بینید چهره شخصی شما در نمای نزدیک است بدبخت ، فقط با افراد کمتر جذاب. من تا حدی این کتاب ها را بلعیدم زیرا به من دید می دادند. آنها به من اجازه دادند بزرگنمایی کنم و جهانی گسترده تر ببینم. هنگام خواندن گیرنده به عنوان مثال ، من هولدن کالفیلد شدم تا حدی که هیچ چیز در فیلم ها یا بازی های ویدیویی نمی تواند از آن الگو بگیرد. کتاب ها فقط خراش های بی معنی یک صفحه هستند تا زمانی که خواننده آنها را به یک داستان ترجمه کند. ما داستان ها را با خواندن آنها واقعی می کنیم و این توانمندسازی برای من که یک نوجوان عمدتا ناتوان بودم بسیار خوشحال کننده بود.

چند ماه پیش ، من در یک جلسه تلویزیونی برای یک برنامه تلویزیونی بودم و یک مجری شبکه گفت: 'ما می خواهیم این برنامه سرگرمی کمرنگی داشته باشد - ما نمی خواهیم بینندگان احساس کنند که آنها مشغول کار هستند.' اما مطالعه دقیقاً برعکس سرگرمی لاغر است. خوانندگان کوکرآکتور هستند.

و کودکان به ویژه همکارانی سخاوتمند هستند. وقتی با پسر 3 ساله ام می خوانم ، او همیشه داستان ها را با خلاقیت و اعتقاد اصیل به جادو بهتر می کند. حتی نوجوانان نیز این احساس را حفظ می کنند که داستان ها می توانند از اهمیت فوق العاده ای برخوردار باشند. آنها هنوز به دنیای سحر و جادو در دوران کودکی متصل هستند که به اندازه کافی بزرگ هستند و می توانند به ایده های بزرگ علاقه مند شوند - همان چیزی که ویلیام فاکنر آن را واقعیات قدیمی می نامید ... عشق و افتخار و ترحم ، غرور ، شفقت و فداکاری. از طریق کتاب ، نوجوانان با واقعیت های قدیمی دست و پنجه نرم می کنند ، و آنها این کار را متفکرانه ، غیرهماهنگ و بدون خجالت انجام می دهند.

اما پس از آن ، البته ، آنها پیرتر می شوند. این رمان تازگی خود را از دست می دهد. در بزرگسالی ، دیگر خود را با ساعاتی بی وقفه برای مطالعه نمی بینیم. کتابها کمی از کیمیاگری خود را از دست می دهند (مانند جهان). در مواجهه با پرداخت وام های مسکن و آموزش بچه های خود ، بچه های داستان ، به نظر می رسد داستان در انجام کارهای زیادی در مورد زندگی واقعی ما ناتوان است. و با این وجود اگر ما بتوانیم انرژی لازم را برای جذب و اشتیاق به خوانندگان فراخوانده کنیم ، یک کتاب خوب می تواند با دوستان قدیمی معاشرت داشته باشد: سالها ذوب می شوند و ما خوانندگان قبلی می شویم. چگونه این اتفاق می افتد؟ برای من ، این به آرامش و وقت نیاز دارد - دو کالای کمیاب. اما اگر آنها را پیدا کنم ، یک داستان می تواند مرا از استبداد بزرگسالی از بین ببرد.

اخیراً بازخوانی می کنم اسرار پیتسبورگ . درست مثل همه آن سال ها ، کتاب من را پاره کرد و سپس من را به هم دوخت ، متفاوت و بهتر. خوشحالم که گزارش می دهم که جادوی داستان ها زنده و خوب هستند ، اگر فقط به آنها توجه لازم را داشته باشیم.

آماده باز کردن کتاب هستید؟ ساده واقعی خوانندگان 50 کتاب را به اشتراک می گذارند که باعث می شود عاشق مطالعه شوند ، در حالی که نویسندگان مشهور کتاب را تغییر می دهند آنها زندگی می کند