جن در قفسه؟ نه تو خونه ی من!

هر دسامبر ، پدر و مادرها می توانند درهم و برهم باشند - به روش های زیادی با طعم نان زنجبیلی و بسته بندی شده با قند ، با قند شیرین ، و نعناع فلفلی - که با کمی روحیه اضافی فصل کریسمس را تزریق کنند. ما فقط نمی خواهیم فرزندانمان تعطیلات خوشی داشته باشند. ما می خواهیم آنها به چیزهایی که نمی توانند ببینند ایمان داشته باشند و بدانند که جهان مکانی پر از عشق و جادو است.

در چند سال گذشته ، یکی از رسم های کریسمس قول داده است که به والدین کمک کند دقیقاً همان کار را انجام دهند. به محض شروع پخش موسیقی کریسمس از بلندگوها ، مجموعه وروجک های روی قفسه (با کتاب تصویری و عروسک) را می توان در هر فروشگاه پیدا کرد ، و به نظر می رسد تقریباً در هر خانه پر از کودک یکی از این جن های همه جا حاضر در حال تماشای آنها در طول تعطیلات.

به جز مال من من Elf on the Shelf را با بچه هایم انجام نمی دهم ، زیرا حتی اگر این قول می دهد تا یک دوز سالم از جادوی کریسمس را ارائه دهد ، من نگرانم واقعی پیامی که می فرستد.

داستان وروجک ساده است: او که به عنوان یک پیشاهنگ از قطب شمال وارد می شود ، جایی را در خانه شما پیدا می کند که فعالیت های روزمره شما را مشاهده کند ، سپس هر شب برای گزارش در مورد خانه آنها پرواز می کند. این وظیفه والدین است که اطمینان حاصل کنند که Snowball یا Jubilee کوچک هر روز صبح قبل از بیدار شدن بچه ها در یک مکان متفاوت می پیچد ، تا این توهم را حفظ کند که جادو اجازه داده است جن هنگام سفر همه به خواب دنیا برود.

البته ، جن می تواند بیشتر روی کارهای خوبی که خانواده شما انجام می دهد تمرکز کند ، اما در کتاب و مواد تبلیغاتی مشخص شده است که هدف او کمک به سانتا برای مدیریت لیست های رسمی Naughty و Nice است. به عبارت دیگر ، جن به عنوان انگیزه ای برای بچه های شما برای خوب بودن در فصل تعطیلات عمل می کند ، وگرنه رفتارهای شیطانی آنها به سانتا گزارش می شود.

از زمانی که پسر بزرگم که اکنون هفت ساله است ، به اندازه کافی بزرگ بود و می تواند بفهمد چه اتفاقی در کریسمس می افتد ، ایده یک لیست شیطان و خوب باعث ناراحتی من شده است. وقتی بچه ها بد رفتاری می کنند ، این اغلب در پاسخ به چیزی در محیط آنها است. آنها خسته یا گرسنه هستند ، می ترسند یا استرس دارند یا گیج شده اند. این به خصوص برای بچه های کوچک بیشتر صدق می کند ، اما حتی با بزرگتر شدن سن من ، به نظر من هنوز هم صدق می کند. من همیشه وقتی فرزندانم رفتارهایشان را انجام می دهند با صبر و درک پاسخ نمی دهم ، اما می دانم کار من این است که به آنها یاد دهم چگونه احساسات بزرگ خود را مدیریت کنند - نه اینکه این احساسات را ذاتاً بد یا خوب برچسب بزنم.

اینکه به کودک دو ساله خسته و بیش از حد تحریک شده خود بگویم که وقتی احساس خشم و عصبانیت می کند ، در لیست بدخواهان قرار می گیرد. اینکه به کودک هفت ساله ام بگویم سانتا هیچ اسباب بازی برای او نمی آورد زیرا او اتاق خود را تمیز نمی کند و یا مدرسه را به پایان نمی رساند بی نتیجه به نظر می رسد. وقتی کریسمس تمام شد چه اتفاقی می افتد و من دیگر نمی توانم از سانتا به عنوان انگیزه استفاده کنم؟ اگر می خواهم به طور مداوم والدین کنم ، من به یک سیستم انضباطی احتیاج دارم که 12 ماه از سال کار کند ، نه فقط یک سیستم.

اگر بچه های من رفتار خود را تغییر ندهند ، پیگیری این تهدیدها چه می شود؟ من داستان پدر و مادری را شنیده ام که کریسمس را برای بچه هایی که رفتار ضعیفی از خود نشان داده اند لغو کرده اند ، اما قصد ندارم در واقع از فرزندانم هدیه بگیرم. من نمی خواهم که پدر و مادر ، و من نمی خواهم چنین کریسمس داشته باشم. با این حال ، من طرفدار گفتن مقصودم هستم: اگر به بچه هایم بگویم که آنها به دلیل اشتراک نکردن اسباب بازی هایشان یا استفاده نکردن از رفتارهای خوب ، در لیست شیطان قرار دارند ، وقتی که کریسمس فرا می رسد و در زیر آن هدایایی وجود دارد ، معنی آن چیست به هر حال درخت؟ من نگران هستم که این نوع ناسازگاری گیج کننده باشد و یک الگوی بد برای نحوه رسیدگی به عواقب در خانه ما باشد.

در هر صورت ، قول دیدار از سانتا برای تشویق رفتار خوب بچه هایم احساس دستکاری می کند. از همه مهمتر ، این کاملاً برعکس روحیه کریسمس است که من هر سال خودم را تعقیب می کنم. من نمی خواهم فرزندانم تعطیلات را به عنوان یک معامله ببینند. اگر رفتار کنم ، سانتا برایم کادو می آورد. اگر این کار را نکنم ، هیچ چیز دریافت نمی کنم .

من به جای اینکه سانتا و الفهای مراقب او را بخشی از والدینم در ماه دسامبر قرار دهم ، در مورد آنها با بچه هایم صحبت می کنم همه هدیه ها - مادی و غیره - فصل را ارائه می دهد. من بر خیرخواهی ، بخشش و امید تأکید می کنم ، همه آنها را می توان آزادانه داد و بدون شرط دریافت کرد. من به بچه هایم می گویم که ما کریسمس را جشن نمی گیریم زیرا ما کاملا آدم های خوبی هستیم. ما به همدیگر هدیه نمی دهیم زیرا یک ماه کامل را بدون اشتباه ، عصبانی شدن ، خودخواهی و احساس گرگرفتگی پشت سر گذاشته ایم. ما انسان هستیم و گاهی کارهای انسانی انجام می دهیم ، اما از طریق همه آنها - بدون قید و شرط - یکدیگر را دوست داریم. کریسمس زمان زیبایی برای یادآوری آن است.

بنابراین اگر در این فصل به خانه من بیایید ، وروجک قطب شمال را نمی یابید که روی قفسه های من نشسته باشد. من نمی خواهم بچه های من فکر کنند که فقط اگر خوب بوده اند سزاوار جادوی کریسمس هستند. من برای بچه هایم هدایایی را در زیر درخت خود قرار داده ام تا به آنها نشان دهم که آنها بدون توجه به اینکه چه کسانی هستند ، چه گفته اند یا چه کاری انجام داده اند و یا اینکه چگونه رفتار می کنند ، مورد محبت قرار می گیرند.

من فکر می کنم روحیه کریسمس وحشتناکی در آن یافت می شود.