چگونه 1 زن تگزاسی در حال شکستن موانع سیاسی است

ایوی آر تیلور به عنوان یک نماینده شورای سن آنتونیو که برای مسکن ارزان قیمت می جنگید ، در سال 2014 شهردار منصوب شد ، زمانی که سلف او برای کار در پرزیدنت اوباما رفت. وی در سال 2015 دوره دوم را به دست آورد و سان آنتونیو را به اولین شهر بزرگ ایالات متحده تبدیل کرد که یک زن سیاه پوست را به عنوان دفتر انتخاب کرد. تیلور 46 ساله با او صحبت کرد ساده واقعی در مورد رسیدن به وظیفه بدون از دست دادن ماموریت خود را.

تربیت شما در نیویورک چگونه بود؟

پدر و مادر من اعضای یک کلیسای مقدس پنطیکاستی بودند و بیشتر زندگی ما به کلیسا می چرخید. نمی توانستم شلوار ، جواهرات یا آرایش بپوشم. دوست یابی بیرون بود و [من و خواهر کوچکترم] حتی نمی توانستیم به سینما برویم. من کتابهای زیادی می خوانم. هنگامی که من در مدرسه راهنمایی بودم ، کشف کردم بر باد رفته ، و فکر می کنم آن را 20 بار خواندم ، تا جایی که پدرم آن را گرفت و پنهان کرد. این یک شوخی خانوادگی است ، اما هنوز هم یک نقطه دردناک برای من است.

والدین شما چه نوع کاری انجام داده اند؟

پدرم مطبوعات بود. ممکن است او به کلاس 9 یا 10 رفته باشد. مادرم زمانی که من خیلی جوان بودم به عنوان عابر بانک کار می کرد ، سپس در کلیسا داوطلبانه کار می کرد.

شما در ییل به پایان رسید.

مادرم مدام من را تحت فشار قرار می داد تا در آنجا اقدام کنم و من نمی دانستم چرا. بعداً فهمیدم که وقتی او در دبیرستان جداگانه خود در ویلمینگ تون ، کارولینای شمالی ، در سال 1963 فارغ التحصیل شد ، بدون اینکه فرصتی برای رفتن به دانشگاه داشته باشد ، سلطان سلطان کلاس خود به ییل رفت.

از کودکی به سیاست علاقه داشتید؟

من هیچ وقت علاقه ای به سیاست نداشتم. علاقه من به سیاست هنوز محدود است. در دانشگاه ، من مطالعات آمریکایی را متمرکز کردم. من واقعاً فکر زیادی نکردم که چگونه این حرفه تبدیل می شود. من در دوران دبیرستان برای تمرکز بر نمرات آنقدر احساس فشار کردم که در دانشگاه فقط بخاطر یادگیری می خواستم یاد بگیرم.

شما بعد از دانشگاه در نیویورک کار کردید.

من چهار سال با مشاغلی که از آنها متنفر بودم دست و پا می زدم. سپس تصمیم گرفتم که می خواهم برنامه ریزی شهری را بخوانم. من ابتدا در دوره تحصیلات تکمیلی برای یک دوره کارآموزی در انجمن مسکن ارزان قیمت آنتونیو به سن آنتونیو آمدم.

آن زمان است که شوهر خود را ملاقات کردی

آره. من در پشت [رادنی] در کلیسا نشستم و در پایان مراسم شروع به صحبت کردیم. من پس از اتمام تحصیلات به سن آنتونیو نقل مکان کردم و در شهر کار کردم. من و رادنی ازدواج کردیم و صاحب فرزند شدیم. سپس حدود پنج سال در یک سازمان غیرانتفاعی کار کردم.

چه چیزی شما را به شورای شهر آورد؟

برخی از اعضای جامعه از من خواستند که کاندیدا شوم. فکر کردم که می توانم کارهایی را در رابطه با توسعه مجدد باطن انجام دهم.

وقتی جای شهردار باز شد ، شما دست خود را بالا آوردید. شورای شهر رأی داد.

لحظه ای که بیشتر از همه احساس اضطراب می کنم در دو سال گذشته ، زمانی بود که مشخص شد قصد دارم آن را بدست آورم.

قصد نداشتید برای انتخاب مجدد انتخاب شوید؟

من از جنبه مبارزات انتخاباتی لذت نمی برم. اما وقتی دیدم برخی از افراد در حال دویدن هستند ، فکر کردم که می توانم چیزهای بیشتری را روی میز بیاورم.

حضور در جلسه با شما چگونه است؟

من بدم نمی آید که چند جوک به اشتراک بگذارم و بخندم. در کاری که ما انجام می دهیم ، سهام زیاد است و می تواند بسیار شدید باشد.

در این نقش چه آموخته اید؟

همیشه naysayers وجود دارد. وقتی به جایی رسیدید که فکر می کنید سازش یا تصمیم منطقی دارید ، باید سر و صدا را تنظیم کنید. شما فقط باید موقعیت خود را بیان کنید و به جلو بروید. سپس گاهی اوقات به خانه می روید و در مورد افرادی که نمی فهمند شما چه کاری انجام می دهید ، به شوهر غر می زنید. به غیر از این ، فقط کارهایی است که می توانید انجام دهید و دانستن اینکه نمی توانید همه را خوشحال کنید.

به چه چیزی افتخار می کنید؟

مادر بودن بسیار عالی است. دخترم الان 12 ساله است. من حدس می زنم این مورد شهردار هم یک معامله بزرگ باشد. این به ویژه با توجه به آمار جمعیتی ، باعث افتخار شهر ماست. [جمعیت سن آنتونیو حدود 60 درصد لاتین و کمتر از 10 درصد سیاه پوست است.] همچنین امیدوارم که برای جوانان ، به ویژه اقلیت های جوان الهام بخش باشد.

کمی در مورد تعادل کار و زندگی صحبت کنید.

شوهرم [که در املاک و مستغلات کار می کند] از حضور من در این نقش به شدت حمایت می کند. اگر او چنین نگرشی نداشت ، من نمی توانستم این کار را انجام دهم. من وقت زیادی را با دخترم از دست می دهم ، اما همچنین تجربیات خارق العاده ای با او دارم. وقتی من با یک اتاق بازرگانی اسپانیایی برای انجام یک مأموریت تجاری به اسپانیا رفتم ، او با من آمد. فکر می کنم این چیزی باشد که او همیشه بخاطر بسپارد.

چگونه استراحت می کنید؟

من هنوز عاشق خواندن هستم. اکنون تمایل دارم کتابهایی درباره شهرها یا زندگی نامه ها بخوانم. این همیشه مربوط به کار است.

موضوعی که در زندگی حرفه ای شما وجود دارد چیست؟

من همچنان در ایجاد شهرها به مکان های بهتر و ایجاد فرصت برای مردم متمرکز بوده ام و اتفاقاً این مرا به دفتر شهردار برده است.

عکس شما از آن چیست؟

دنبال اشتیاق خود باشید ، نه یک موقعیت. این شما را به جایی که باید بروید می برد.