من متاسفم از همه مادرانی که قبل از پدر و مادر شدن رفتار وحشتناکی با آنها داشتم

چند هفته پیش ، دختر 3 ماهه ام را برای اولین بار به فروشگاه مواد غذایی بردم. ما بین بی خوابی و جنون در خانه جمع شده ایم. همانطور که در آنجا بین آووکادو و موز ایستاده بودم ، خودم را مایل به رشد بازوی سوم کردم تا بتوانم در حالی که کودک را در آستانه سقوط خود قرار می دهم ، محصول خود را کیسه کنم ، زنی در سن من از کالسکه عبور کرد . او نگاهی به من شلیک کرد که مرا تا ته قلبم شوکه کرد. شما می دانید که چطور است: سلام خانم ، چطور شما و کودک خود آن کالسکه بزرگ الاغ را از سر راه بردارید. مات و مبهوت مانده بودم. در آن لحظه ، فهمیدم من همان مادری هستم که در Whole Foods چشمانم را به سمت بالا می چرخاندم.

دیدم خجالت زده به او خیره شده ام. کالسکه الاغ بزرگ من بود در راه. من بودم که مادر: یکی در دنیای خودش (دنیای کم خوابی) ، بی اعتنایی به سیل و جریان ترافیک مواد غذایی ، جیغ های بچه اش در فروشگاه طنین انداز می شود. من تو را بچه نمی کنم ، تقریباً همان جا کنار موز شروع به گریه کردم. نه به خاطر سردی زن جوان ، بلکه به این دلیل که ناگهان فهمیدم مادرها چه احمقی داشته ام - شاید تمام زندگی ام.

قبل از باردار شدن ، توهمات زیادی داشتم که ممکن است مرا با یک شاهزاده خانم دیزنی اشتباه گرفته باشی. من هفته ای پنج بار تمرین می کردم. من یک سریال بزرگسال جوان داشتم که با یک ناشر بزرگ روبرو می شدم و بر این عقیده بودم که نوزادی در مهلت های قانونی من تداخل نمی کند. من به هشتگهایی که مادران در شبکه های اجتماعی استفاده کرده اند - مواردی مانند # مادر و # ابرمادر - نگاه کردم و متوجه شدم که به زنانی که به نظر می رسد نیاز به تأیید موفقیت والدین خود دارند ، تمسخر می کنم. من همان احساساتی را که در بسیاری از بخش های نظرات اینترنتی دیده ام تکرار می کنم: شما یک بچه داشتید. اینطور نیست که شما یک سیاره جدید یا چیز دیگری را کشف کرده باشید. آیا مدال می خواهید؟ ؟ وقتی دیدم کالسکه ای از راهروهای فروشگاه مواد غذایی در حال مانور است ، واکنش فوری من بی حوصلگی بود. چرا او اینقدر فضای اشغال می کند؟

دید یک کالسکه در راهرو که زیر پوست مردم قرار می گیرد چیست؟ در صورت عدم تمایل ، ابتدا آن را قبول می کنم. فقط این نیست که برنامه تنظیم دقیق لیست خرید شما مانعی دارد. مادری با کالسکه چراغ سبز برای بی احترامی است ، سد معبر که دارای پیامدهای خاصی است که شما را از دیدن آزار می دهد: دلالت بر بچه های جیغ ، زنانی که کاری را انجام داده اند که می خواهند به خاطر آنها شناخته شوند. و فروشگاه های مواد غذایی تنها مکانی نیستند که کالاهای کالایی را با کالایی که با عصبانیت محدود می شود ، در نظر می گیرند. قبل از اینکه من مادر شوم ، حتی پیاده رو هم جایی بود که من برای مکیدن دندان هایم آماده بودم. و اتوبوس! حتی من را در حمل و نقل عمومی شروع نکنید. در طول هشت سال حضورم در شیکاگو ، این صحنه بیشتر از خود اتوبوس قابل پیش بینی بود: مادری با کالسکه سوار می شود ، یک یا دو بچه در آن ، گاهی اوقات له می کند ، گاهی اوقات توسط باد دریاچه میشیگان ساکت می شود. همیشه آه جمعی وجود داشت - گاهی اوقات فقط یک نیم چشم خاموش بود - از افرادی که قبلاً در آن بودند ، من هم شامل آن می شوم. می توانید حباب های فکری را ببینید که هر کس در اتوبوس شلوغ از قبل مجبور شده است عقب برود یا بدتر از آن صندلی جمع شده خود را رها کند تا بتواند کالسکه را در خود جای دهد: ساعت اوج است. راستی خانوم؟ اوه ، بیا

اما اکنون ، به عنوان یک فرد با کالسکه ، این سوال در ذهن من ایجاد می شود که مدتهاست دیر شده است: چه زمانی قرار بود او به خانه برود ، اگر نه در ساعت عجله؟ چگونه ترجیح می دهیم او پس از مراقبت روزانه ، پس از یک روز طولانی کار ، فرزندان خود را به خانه برساند؟ بعد؟ زودتر؟ بعد از تاریکی؟ چه زمانی قرار است مواد غذایی خریداری کند؟ چه زمانی قرار است او در پیاده رو باشد؟ من فکر می کنم جواب به این واقعیت خلاصه می شود که جامعه ترجیح می دهد او اصلاً از خانه بیرون نماند.

من فوق العاده ممتازم من از خانه کار می کنم - من نویسنده ای هستم که برنامه اش را تنظیم می کند. من مادرم را دوست دارم. من در زندگی خود بیشمار زن دارم که آنها را می پرستم ، بسیاری از آنها مادر هستند. اما فهمیدم که عشق کافی نیست. فرد باید کاری بیشتر از عشق انجام دهد: ما باید کار زنان را درک کنیم ، احترام بگذاریم و برای آنها ارزش قائل شویم. باید تشخیص دهیم که مادر شدن کار است و گاهی اوقات این کار را انجام می دهد است مانند کشف یک سیاره جدید تا زمانی که خودم را از دریچه قدیمی خود دیدم ، فهمیدم که در احترام گذاشتن به زنانی که دوستشان دارم کوتاه آمده ام.

بنابراین ، متاسفم ، مادران. متأسفم که کفشهایت را پوشیدم تا بفهمم که چه مقدار آسیب می توانند ببینند. من متاسفم برای هر چرخش چشمی در کالسکه شما هنگامی که پس از یک شب بی خوابی با یک کودک بی قرار در حال مرور زامبی از طریق Whole Foods بودید. من برای آه من متاسفم وقتی مجبور شدی کف کیف پوشک خود را حفاری کنی تا کیف پول خود را پیدا کنی. متاسفم از اینکه احساس کردم برای سوار شدن با اتوبوس با فرزندانتان ضروری است متاسفم. متاسفم که چشمانم را به پیراهن Supermom ، برچسب های سپر خود چرخاندم. من متاسفم که به هشتگ های شما تمسخر کردم ، زیرا فکر کردم دستاوردهای شما باید آرام باشد. اینستاگرام پر است از افرادی که پیشرفت خود را در ورزشگاه هشتگ می گویند - چرا سکوت مادران را ترجیح می دهیم؟

من این را می خوابم که دخترم می خوابد. اگر به موقع تمام کنم ، ویرایش فصل دیگری از آخرین کتابم را شروع می کنم. من اکنون می دانم که این دقایق بسیار ارزشمند هستند ، هر دقیقه ای که کودک خود می خوابید - سرانجام - می خوابد ، کوه فتح شده است ، شاهدی برای ابرقدرت های شما. و در حالی که سعی خواهم کرد که مافیا پرسه زن نباشم که اینترنت اینقدر بدگو می کند ، من ابتدا به درسی که در تمام این مدت تدریس می کردید می پردازم: گاهی اوقات می خواهم مانع آن شوم. مادران فضا اشغال می کنند در حالی که انواع دختران قوی را که من در کتاب هایم می نویسم تربیت می کنند. و هیچ چیز برای آن متاسف نیست

اولیویا کول نویسنده و وبلاگ نویس از لوئیزویل ، کنتاکی است. او نویسنده است پلنگ در کندو (14 دلار ، amazon.com ) و عاقبت آن ، باغ خروس (19 دلار ، amazon.com ) ، و همچنین آخرین رمان بزرگسالان جوان او ، یک توطئه از ستارگان (15 دلار ، amazon.com ) . وی عضو هیئت علمی نوشتن خلاق در مدرسه هنری فرماندار کنتاکی است. او را در توییتر @ RantingOwl پیدا کنید.