بارداری من کاملاً خرابم کرد

در 35 سالگی ، شرایط خوبی نداشتم. من هم حالم بد نبود. من وزن متوسط ​​قد خودم بودم ، در صورت لزوم می توانستم بدوم و از پله ها بلند نمی شوم. من هیچ بیماری مزمن نداشتم. از نظر داخلی ، همه چیز همانجایی بود که قرار بود باشد - هیچ یک از آن مزخرفات دیسک برآمده ، و من فقط به طور مبهم حتی می دانستم که بواسیر چیست. هیچ چیز بیشتر از آن که صدمه نبیند صدمه نمی بیند حالم خوب بود خوب میانگین.

اما من درک نکردم که این یک پیروزی است - داشتن جسمی که همکاری کند - تا اینکه در 35 سالگی با پسرم باردار شدم و بدن متوسطم برعکس من برگشت.

من برخی از تصورات قبلی درباره بارداری داشتم. از آنچه از زنان دیگر شنیدم (و از مادران اینستاگرام دیدم) ، انتظار داشتم که به یک الهه مادر درخشان شکوفا شوم و مظهر زندگی و عشق و عشق ، یا چیزی به همان اندازه مبهم و نرم متمرکز شوم. مطمئناً ، کمی ناراحتی ، برخی ریفلاکس اسید ، برخی استفراغ وجود دارد. شوهرم قطعاً باید پاهای من را بمالد ، نیمه شب برای تخم مرغ و فلفل تمام شود و به گریه من گوش دهد. اما فکر کردم این یک تولد در غیر این صورت در کتاب درسی است ، بدون هیچ عارضه ای ، داروهای ضد درد ، یا بخیه.

من انتظار نداشتم که در مطب پزشک داخل و خارج باشم ، هر هفته بین یک OB معمولی و یک متخصص پزشکی مادر و جنین بچرخم. من سونوگرافی واژن می کنم - هر هفته. من اجازه نداشتم کاری را بلند کنم یا کار خاصی انجام دهم. من گرفتگی و اضطراب داشتم و هر انقباض یا غرغره ای به انقباض و زایمان زودرس در سرم تبدیل شد. و علاوه بر همه اینها ، من متورم ، پف کرده ، چرب و مودار بودم. چیزهایی از بدنم بیرون می آمد که نمی دانستم می توانند از بدن بیرون بیایند. من یک بار مویی را جلوی گردنم پیدا کردم ، درست همان وسط گلویم ، که چهار اینچ رشد کرده بود. (چطور حتی این اتفاق می افتد؟)

من با آن مشکلی نداشتم ، زیرا فکر می کردم این تغییرات فقط موقتی است. من فهمیدم که تغییرات طولانی مدت ایجاد خواهد شد. می دانستم که جای زخم مقطع C کاهش پیدا می کند. البته وزن کودک سرسختانه باقی می ماند. اما فکر کردم دیگر تغییرات حواس پرت مانند حساسیت سگ های سگ شکاری من به بو و هجوم برچسب های پوستی از بین می رود. من فهمیدم که بدنم بعد از زایمان به چیزی شبیه حالت طبیعی برمی گردد.

و برخی از این بیماری های مربوط به بارداری از بین رفت. نوع. سوزش معده قطع شد. تورم برطرف شد. ولع های عجیب و غریب و هرج و مرج عاطفی بالاخره فروکش کرد. دست از پوک برداشتم اما دو سال و نیم پس از بارداری نهایی ، بدن من هنوز خراب است. هسته من پس از زایمان چنان شلیک شد که آسیب کمر منجر به سیاتیک شد که امروز دارم. بواسیرهایی که در حین زایمان گرفتم هنوز حلق آویز هستند ، موهای من نازک تر از همیشه است ، برچسب های پوستی هرگز از بین نمی روند و من دوباره آکنه دارم - در سن 40 سالگی.

بعضی از مادران بواسیر یا برچسب پوستی ندارند. برخی افسردگی پس از زایمان ندارند. بعضی از آنها هنگام عطسه یا جای زخم دچار زخم نمی شوند. اما همه مادران با چیزی دست و پنجه نرم می کنند. برای برخی از ما ، این پیامد فیزیکی است. برای دیگران ، این نگرانی مداوم است که ما آن را درست انجام نمی دهیم. اما مهم نیست که با چه مبارزه ای روبرو می شویم ، به نوعی ادامه می دهیم.

آیا بواسیر و درد مزمن می مکند؟ کاملا. اما من به آنها یادآوری کرده ام که یادآور چقدر شگفت آور است که بدن من حتی در وهله اول می تواند یک انسان دیگر بسازد. جای زخم های نبرد من؟ اکنون آنها را به عنوان یادآوری مقاومت بی نظیر زنان می بینم. مقاومت ما اینکه حتی اگر ناقص ، دردناک ، ناراحت کننده و رک و پوست کنده گاهی اوقات عجیب و غریب باشد ، اما به هر حال در نهایت همه کار می شود. و البته ، اگر من هرگز تصمیم به انجام دوباره این کار بگیرم ، باید قبل از معاینه بیشتر آن بسته های یخی و لنت های Tucks را از بیمارستان سرقت کنم.