دردها و شادی های داشتن نام غیرمعمول

احتمالاً این تصور را دارید که مقاله ای از کیتلین میسی را می خوانید. شما فقط نیمی حق دارید نام من به روش نوشتاری تلفظ نمی شود. Macy تلفظ می شود - مانند فروشگاه - اما نام کوچک من KATE-lin تلفظ نمی شود ، همانطور که انتظار دارید ، اما KAISH-lin است ، مثل اینکه t یک sh باشد.

من در سال 1970 متولد شدم. (اغلب این واقعیت برای نام دمدمی مزاج کافی به نظر می رسد.) مادرم ، کلر - که مادر خودش مجبور بود چهار بچه را دستکاری کند و مطالبات بی امان خانه در دهه 1940 - می خواست فرزندانش احساس خاص بودن کنند. او خواهر بزرگتر من را جرمی نامگذاری کرده بود. درست است: خواهر بزرگتر من. از جمله کنایه های زیادی که با تصمیم او برای تماس با من KAISH-lin همراه بود ، برای من یکی از ماندگارترین آنها این است که نام کیتلین به روش عادی در آن زمان غیرمعمول بود. در دوران کودکی من کیتلین را روی لیوان یا زنجیر کلید یا ست مداد پیدا نمی کردید. البته ، تا دهه 90 ، این نام در همه جا وجود داشت ، به اشکال مختلف: کیتلین ، کیتلین ، کاتلین. اما حتی در سال 1970 ، KATE-lin برای یک نام غیر معمول ین مادرم را راضی نکرد.

داستانی که مادر من تعریف می کند این است که او در حالی که باردار بود دیلن توماس را می خواند. همسر توماس کیتلین نام داشت. هنگامی که مادرم تصمیم گرفت از این نام استفاده کند ، همسر عمویش که ایرلندی اهل ایرلند است (مانند مادرم به سادگی از نژاد ایرلندی نیست) به او گفت که در ایرلندی (یا گالیکی ، همانطور که بسیاری از آنها در ایالات متحده به این زبان می گویند) نام KAISH-lin تلفظ می شود. مادرم فکر می کرد تلفظ زیباست و بقیه تاریخ است - یا آن بود به هر حال تاریخ ، تا زمانی که معصومیت سعادتمندانه کودکی ادامه داشت.

از کودکی اسم خودم را دوست داشتم. به نظر می رسد یک سال خواهر کوچکتر هستم و با توجه به اشتیاق به زمین رسیده ام. دقیقاً همانطور که مادرم امیدوار بود ، دوست داشتم بدانم نام من بی نظیر است. من وقتی توضیح می دادم چگونه اسمم را تلفظ می کنم توجه بیشتری را به خود جلب کردم. من از س questionsالاتی که در پی خواهد آورد ، با تهیه هوشمندانه ، این تلفظ گلیکی است ، لذت بردم.

به یاد نمی آورم که چه موقع شروع به نوشتن این نکته کردم که KAISH-lin در حقیقت تلفظ گیتلی Caitlin نبود. شاید به همین سادگی نشانه های زیادی وجود داشته باشد که نشان می دهد مادرم ، اگرچه بسیار جالب توجه و مراقب و مهربان است ، اما می تواند درباره جزئیات کمی مبهم باشد. اوقات کلاس سوم بود ، به عنوان مثال ، وقتی از درس جغرافیا با عصبانیت به خانه آمدم: شما به من گفتید فیلادلفیا پایتخت پنسیلوانیا بود! اوه خوب ، شاید آن شهر عشق برادرانه بود؟ مامان دلپذیر پیشنهاد داد. یا شاید من با شخص دیگری از ایرلند از ایرلند ملاقات کرده ام که وقتی شیپور گلیک خود را بوق زدم ، سر خود را خراشید.

اما من لحظه ای را به خاطر می آورم که سخت گیری به دانش سختی تبدیل شد. من در دانشگاه بودم ، در ییل کلاسهای کلاسیک می خواندم و نسبت به رشته خود و بسیاری از موارد دیگر احساس ناامنی می کردم. اساتید کلاسیک زبان شناس اعجوبه ای بودند - بیشتر آنها نه تنها یونانی و لاتین بلکه عبری و سانسکریت را نیز می خوانند. روزهایی نبود که دانشجویان دانشگاه مانند چین خوب کار می کردند. مشاور من روزی به من گفت: می دانید ، نام شما درست نیست. وی سپس به توضیح قوانین ایرلند قدیم پرداخت ، كه در هیچ جا اجازه نمی داد t تلفظ sh شود. ضعیف ، من از نامم دفاع کردم. بعد از کلاس به پشته های کتابخانه فرار کردم و در آنجا یک فرهنگ لغت ایرلندی را بیرون زدم. وقتی ورقهای با نامه های ناآشنا را ورق می زدم ، قلبم تند شد. مشاور من حق داشت. من کلاهبرداری کردم - هم در رابطه با نام خودم و هم ادعاهای زبانی که می کردم.

مادرم زیاد پسر عموی خود هرب را ندیده بود ، اما در حالی که من در دانشگاه تحصیل می کردم ، او با او ارتباط بهتری برقرار کرد و در یکی از تعطیلات مدرسه ، ما از خانواده در ساحل بتانی ، دلاور دیدار کردیم. من با مری ، همسر ایرلندی Herb ، که ظاهراً به مادرم گفته بود چگونه نام مرا تلفظ می کند ، در حال قدم زدن در مسیر پیاده روی بودیم. بدون مزاحمت ، او با خوشرویی پیشنهاد داد ، اکنون در ایرلند ، Kotch-LEEN تلفظ می شود. درست است؟ من مرده ام بعداً ، وقتی با مادرم روبرو شدم ، او گفت ، خوب ، فکر نمی کردم مردم بتوانند Kotch-LEEN را تلفظ کنند.

و آنها می خواست آیا توانسته اید KAISH-lin را تلفظ کنید؟ با حداکثر عصبانیت نوجوان نفس نفس می زدم.

در لحظات نادر طنز را دیدم. وقتی یکی از هم خانه های جدید یک پیام تلفنی برای من گرفت و نوشت ، Cash Land ، لطفاً با نیکول تماس بگیر ، دوستم آنا فکر کرد که این هیستریک است - خصوصاً با توجه به اینکه ما در دانشگاه چقدر فقیر بودیم - و اسم مستعار گیر افتاده است. چند مزیت دیگر نیز وجود داشت. من آنا را در خوابگاه اول سال تحصیلی مان ملاقات کرده بودم زیرا او مرا صدا کرد ، KAISH-lin؟ یک دوست مشترک به او گفته بود که چگونه آن را تلفظ کند. با نامی مثل من ، همیشه می دانستم چه کسی مرا می شناسد - امروز هم می شناسم.

هر شکایتی وقتی احساس می کنید که رنج شما بی نظیر است ، بزرگتر می شود. کالج - جایی که ضربه روحی من به اوج رسید - جایی بود که من فهمیدم که تنها نیستم. دور ، دور از آن آندریاها بودند که آنهایی بودند که خشک بودند ، دانشجویان خارجی مانند دوست من یسیم از ترکیه (YAY-shim تلفظ می شوند). حتی نامهای ساده می توانند محاکمه شوند: دوست من آنا ناگهان AHN-uh نامیده می شود ، گویی نام او بدون رضایت او برای سالهای دانشگاه خود دوباره اختراع کرده است. و البته دانشگاه فقط آغاز کار بود. امروز ، برای ذکر یک مثال از صدها موردی که با آن روبرو شده ام ، دوست من نگان وجود دارد ، که مجبور است به هتک حرمت نام روزانه نام خود گوش دهد ، زیرا برای زبان های غربی دشوار است که صدای ویتنامی را صدا کنند. بسیاری از ما با نام جعلی برای کار در جامعه بدون مشکل و توضیحات ناروا عمل می کنیم.

بعد از دانشگاه ، من با یکی از دوستان کلاس هفتم که در همان برنامه MFA بود ، یک آپارتمان مشترک داشتم. وقتی او مرا Caish نامید ، لقب قدیمی من ، مانند لوله هایی بود که از glen به glen کودکی من در شهر کوچک ماساچوست صدا می زد - پنکیک و جلیقه های پف کرده و ریاست جمهوری را در نیوهمپشایر پیاده روی می کرد. به نظر می رسید شنیدن کیش بر روی لبهای دوست دیرینه ام سالهای نااطمینانی ، توضیحات و عذرخواهی ها را شسته و مرا به وضعیت شاد و پیش از نوجوانی بازگرداند.

اساساً ، نام همان چیزی است که مادر شما شما را صدا می کند. مادرم به من KAISH-lin می گفت. در نسل والدین من ، بچه همه نامی غیرمعمول دارد. مادرم در بسیاری از موارد پیشتاز بود: در دهه 1970 او در حال تبلیغ تغذیه و ساختن بابا غانوش بود ، برای تصویب قوانین مربوط به صندلی های اتومبیل تبلیغ می کرد و مرتباً به دفتر مدیر می رفت تا مطمئن شود مدرسه برای من چالش کافی دارد و جم (لقبی که خواهرم برای دور زدن جرمی پذیرفته است).

وقتی بچه دار می شوید این تصور را دارید که می توانید قسمت های خوب کودکی خود را بردارید و آنها را با حکمتی که در بزرگسالی به دست آورده اید ترکیب کنید و نتیجه ای بهتر از هر دو جهان را بدست آورید. من مانند مادرم توجه خواهم کرد ، اما یک کاری که نمی توانم انجام دهم این بود که نام سختی برای فرزندانم انتخاب کنم - خوب ، نه. وقتی دخترم به دنیا آمد ، من یک اسم زیبا و سنتی در ذهن داشتم: بنفشه ، به نام مادربزرگ مادرم. در اینجا یک نام دوست داشتنی وجود داشت که مردم می توانستند آن را تلفظ کنند و این هرگز برای او دردسر ایجاد نمی کند. روزی که کودک خود را از بیمارستان به خانه آوردیم ، همسایه ای مانع ما شد. او قرار نیست بنفشه کوچک شود ، مگر نه؟ او مسخره کرد. خیره شدم تا آن لحظه هرگز به ذهنم خطور نمی کرد که چگونه یک اسم از پدر و مادر دور می شود در دنیا.

من هم مثل مادرم اکنون دو دختر دارم. درست روز دیگر ، کوچکترم ، به نام مادربزرگ بزرگم آملیا ، در حال مرور کتاب آدرس مدرسه اش بود. او با اشاره به تعداد آملیاس ، با هوشیاری گفت ، ای کاش نام غیرمعمول تری داشتم.

من یخ زدم ، در حالی که نیم ده سخنرانی به لبهایم ریخت. بعد از یک دقیقه ، گفتم ، بله ، می توانم آن را ببینم. '

درباره نویسنده

کیتلین میسی نویسنده کتاب مبانی بازی ، خراب: داستانها ، و اخیراً خانم . او به همراه همسر و دو دخترش در شهر نیویورک زندگی می کند.