خواهری که هرگز دوست نداشتم فرزندانم داشته باشند

به یاد نمی آورم که چرا دخترم وقتی او را از گذراندن تعطیلات مدرسه با پدرش جدا کردم بسیار عصبانی شد ، اما قبل از اینکه حتی از پارکینگ استارباک که در آن قرار ملاقات داشتیم بیرون برویم ، او گفت که او خیلی خرج کرده است هفته با خواهر ناتنی اش - و بهترین زمانی بود که او داشته است. وقتی رانندگی می کردم ، با اشک می جنگیدم ، احساس می کردم دخترم به بدترین شکل ممکن به من خیانت کرده است.

این به این دلیل است که خواهر ناتنی او نتیجه رابطه ای است که بین شوهر سابق (اکنون) من و زنی نزدیک به 20 سال از من بزرگتر شده است. زمانی که او به من گفت که چه خبر است ، او در دوران بارداری خود بود و او ازدواج 15 ساله ما را رها کرد تا زندگی را با خانواده جدید خود آغاز کند.

از هم گسیختگی زندگی فرزندانم به اندازه کافی آسیب زا بود و من نمی خواستم که مجبور به تعامل با زنی که خانه آنها را خراب کرده و دخترش است ، رنج آنها بیشتر شود. بنابراین ، من در بند طلاق اصرار کردم که می گوید فرزندان من کنترل کامل دارند اگر و چه زمانی برای ملاقات خواهر ناتنی خود - برای محافظت عاطفی آنها.

شوهر سابق من با كثرت تقاضاهای من را پذیرفت ، اما در طی پنج سالی كه از در بیرون آمد ، او پیوسته - و به طور سرقتانه - به ملاقات فرزندانش فشار می آورد. حرکتی که به نظر من تلاشی برای مشروعیت بخشیدن به خانواده جدید او و برکناری او از تخلفات او است.

من به فرزندانم گفتم كه تصمیم برای ملاقات خواهر ناتنی آنها كاملاً به خودشان بستگی دارد و آنها از هر جهت حمایت من را داشتند. اما من مخفیانه دعا می کردم که آنها هرگز مایل به ملاقات او یا مادرش نباشند. من هیچ اراده بدی نسبت به دختر کوچک نداشتم. در واقع من همیشه برای او متاسفم اما وجود او بسیار دردناک است. هر نقطه عطف در زندگی این دختر جوان ، از زمان تولد او ، در قلب من پاره پاره شده و خاطراتم را از نقاط عطف فرزندانم لکه دار کرده است.

بنابراین ، وقتی بهار سال گذشته دختر نوجوانم را برای دیدن پدرش فرستادم ، با احتیاط تصور کردم که او به توافق ما احترام می گذارد. و من احساس اطمینان می کردم حتی اگر او دخترم را به ملاقات با خانواده دیگرش سوق دهد ، او امتناع می کند. در حالی که می فهمیدم دخترم ممکن است در مورد خواهر و برادر ناتنی خود کنجکاو باشد ، اما هرگز خواب نمی دیدم که او بخواهد وقت خود را با زنی بگذراند که آگاهانه خانواده ما را از هم پاشیده بود. این کار را کرد ، و سپس واقعیت را به چهره من انداخت ، احساس کرد یک اقدام عمدی خصمانه نسبت به من است.

وقتی به خانه رسیدم آنچه اتفاق افتاد را در یک گروه پشتیبانی آنلاین ارسال کردم. انتظار داشتم زنان دیگر نیز به خشم من خشمگین شوند. در عوض ، آنها به من کمک کردند تا بفهمم آنچه دخترم انجام داده در واقع هیچ ارتباطی با من ندارد. این در مورد نیاز دخترم برای برقراری ارتباط با پدر و خواهر ناتنی اش بود. شاید برای دخترم مهم بود که با دختربچه ای که برای جلب توجه پدرش رقابت می کند دیدار کند و به خود اطمینان دهد که او هنوز هم دوست داشتنی است و هنوز در قلب او جایگاهی دارد.

هنگامی که نظرات را می خواندم ، دیدگاه من تغییر کرد و من فهمیدم که برای دخترم دشوار و دردناک است که بتواند از یک موقعیت وحشتناک که بر او تحمیل شده است ، عبور کند. او نمی خواست صدمه بزند من ؛ او آنچه را که باید انجام می داد انجام می داد او .

در همین حال ، پسرم مصمم است که نمی خواهد با زن دیگر یا خواهر ناتنی اش ملاقات کند ، علی رغم اینکه این امر باعث می شود هر هفته پدرش را نبیند - که اکنون آخر هفته ها را با فرزندانش جایگزین می کند. پسرم در حال حاضر بهترین کار را برای او انجام می دهد. و دخترم نیز همین کار را می کند.

من نمی خواهم وانمود کنم که نیش نمی زند ، زیرا این کار را می کند. دخترم در دیدارهای بعدی با پدرش و خانواده دیگرش ، در مورد زندگی شخصی خود با این زن دیگر در مورد چیزهای عمیق شخصی صحبت کرده است. صمیمیتی که فکر می کردم برای من به عنوان مادرش حفظ شده است. این درد می کند. اما از همان لحظه ای که شوهر سابقم مرا ترک کرد ، من نذر کردم که بهترین کارها را برای فرزندانم انجام دهم. من سعی کرده ام تمام تلاش خود را برای کاهش خسارات انجام داده و نیازهای آنها را بر نیازهای خودم قرار دهم.

من بارها در این نذر آزمایش شده ام و گاهی کوتاه آمده ام. اما من گفتم که من از هر یک از فرزندانم در تصمیم گیری حمایت می کنم و اکنون باید این کار را انجام دهم. من آموخته ام که ، همانطور که ظرفیت نامحدودی برای دوست داشتن هر دو فرزندم دارم ، نیاز دخترم به گذراندن وقت با خانواده دیگر پدرش ، تهدید وی را کاهش نمی دهد. عشق یک بازی جمع صفر نیست.

* نام برای محافظت از حریم خصوصی تغییر کرده است