مربی بعدی شما ممکن است از شما جوان تر باشد

اولین مربی من در روزنامه نگاری جوآنا ملوئی بود ، زنی کوچک با شخصیت عظیم. او ستون نویس دیرینه تیغ هر دو بود نیویورک پست و اخبار روز نیویورک .

جوانا و شوهرش ، جورج ، مرا به عنوان دستیار ستون شایعات خود در آنجا استخدام کردند اخبار زمانی که من فقط 23 سال داشتم ، تازه از مدرسه روزنامه نگاری بیرون آمدم و از جهنم خسته شدم.

سلام و درود از برانکس ، جوانا سخت ناخن است و ترسناک است - تا زمانی که او را بشناسید. سپس او مانند یک مرغ مادر است که فقط می خواهد مطمئن شود شما به خوبی جوجه ریزی و جوجه ریزی می کنید. از همان ابتدا می خواستم او را تحت تأثیر قرار دهم. من بیشتر ، سخت تر و سریعتر کار کردم - و بالاتر از آنچه او خواست پریدم. در عوض ، او به من آموخت که چگونه خبرنگار بهتر ، نویسنده و انسان بهتر باشم. (به طور جدی.)

به دلیل جوانا ، من همیشه تصور می کردم مربیان باید از شما بزرگتر باشند.

اولین باری که من مربی بودم برای زنی بود که کمی از من کوچکتر بود ، لیا چرنیکوف. من در سال 2007 لیا را به عنوان دستیار سردبیر در یک مجله مبتدی زنان با نامی وحشتناک استخدام کردم. سعی کردم جوانی برای لیا باشم. من می خواستم پرورش دهم و به او مشاوره دهم حتی اگر او سخت تر و سریعتر از سایر دستیار ویراستار کار می کند.

مجله ای با نام وحشتناک تا شده و لیا را با خودم به مجله برگرداندم اخبار . ما سالها به همکاری خود ادامه دادیم و هر دو به مراحل مختلف شغلی خود منتقل شدند. امروز او مدیر تحریریه Elle.com است ، که با موفقیت تغییر مکان داده و مورد توجه زنان هزاره قرار گرفته است. اما او اخیراً به من گفت که زنان جوانی را که برای او کار می کنند به عنوان مربی خود می بیند.

من حداقل پنج سال از بسیاری از همکارانم بزرگتر هستم و علی رغم اینکه ظاهراً خردمندتر و رئیس آنها هستم ، متوجه می شوم که از آنها در برنامه های جدید یادداشت می کنم ، هشتگهای پرطرفدار و آخرین راه برای پخش مستقیم فیلم زنده دارم ، لیا به من گفت یک شب می نوشد. من همین کار را با زنان جوان در دفتر خودم در یاهو انجام می دهم ، جایی که من مدیر ویرایش هستم. من دائماً از همه چیز در زمینه فناوری از کدگذاری تا Instagramming کمک می خواهم.

از لحاظ تاریخی ، اعضای نسل قدیمی مهارت و دانش خود را به همتایان جوان خود منتقل می کردند. ذاتی این مدل این ایده بود که نسل جوان جایگاه خود را در این سلسله مراتب می دانست. یک روز ، آنها با مهارت و تجربه کافی ، مربی می شوند.

اما این الگوی دیرینه فقط در 5 سال گذشته کاملاً تغییر کرده است زیرا محتوای دیجیتال جایگزین محتوای چاپی شده است ، رسانه های اجتماعی به یک پلت فرم توزیع تبدیل شده اند و تقریباً همه حداقل بخشی از وقت خود را از دستگاه های تلفن همراه کار می کنند. میزان حضور در یک دفتر کاهش یافته است. تعداد کمی از ما دیگر چیزها را روی کاغذ می نویسیم. ما به سختی حتی با تلفن صحبت می کنیم.

هزاره که در عصر دیجیتال متولد شده اند ، - که قرار است از تعداد رونق بیشتری در محل کار و به عنوان بزرگترین نسل زنده در سال جاری بگذرد - اولین کسانی هستند که با لپ تاپ و تلفن در دست رشد می کنند. به همین دلیل است که آنها معمولاً در استفاده از این فناوری بسیار راحت تر از همتایان Gen X و بومر خود هستند. کارن شنک لیپمن ، مدیرعامل و استخدام در گروه هوارد-اسلون-کولر ، یک شرکت شکارکننده سرقت ، می گوید هزاره ها دانش عظیم بومی در مورد فناوری دارند. آنها در دنیایی پرورش یافتند که در آنها اطلاعات مصرف می کردند ، محصولات خریداری می کردند و با همسالان دستگاه های خود تعامل داشتند. محل کار به دلیل فناوری تغییر کرده است و ما باید یاد بگیریم که چگونه موضوع را حفظ کنیم.

من اخیراً با همکاری یک رمان ، ناکاف ، با لوسی سایکس که در ماه مه منتشر شد. لوسی از 20 تا 37 سالگی در سرمقاله مد مجله در هرست و کوندی نست کار می کرد. سپس در یک شرکت فناوری کار پیدا کرد. او چیزی از فناوری نمی دانست و اولین بررسی عملکرد خود را از زن جوانی دریافت کرد که اخیراً کارآموز شده بود.

شوکه شده بود

کتاب ما ، که مبتنی بر برخی از تجربیات خود لوسی است ، داستان یک ویراستار مجله مد ، چهل ساله ایموژن تیت را روایت می کند ، که دستیار بیست و یک ساله اش ، حوا ، رئیس دفتر او می شود ، وقتی مجله به یک برنامه تبدیل می شود. Imogen در نهایت با زنان جوان باور نکردنی در فن آوری ملاقات می کند که به او کمک می کنند شکاف نسلی را برطرف کند.

از زمان انتشار این رمان ، ما صدها ایمیل از زنان در سراسر جهان دریافت کرده ایم که می گوید ، من ایموژن تیت هستم. آنها به ما می گویند که آنها نیز در محیط کار جدید دیجیتالی احساس منسوخ شدن می کنند. بعضی از آنها به مدرسه برگشتند. بعضی از آنها کلا ترک تحصیل کردند. بسیاری از آنها ، مانند ایموژن ، همکاران جوانتری را برای کمک به سازگاری یافتند.

دیکشنری مریام وبستر تعریف کلمه مرشد کسی است که به فردی باتجربه و اغلب جوان تر آموزش می دهد یا به او کمک می کند.

وقت آن است که این تعریف تغییر کند.

اکنون ما در یک نیروی کاری فعالیت می کنیم که هنوز رتبه بندی توسط نسل قابل تعیین است اما ارزش توسط مهارت تعیین می شود. حداقل سه نسل - بومرها ، ژنرال های Xers و هزاره ها - اکنون در کنار هم کار می کنند. و مربیان ما؟ همه ما باید به دنبال یادگیری از افرادی باشیم که بسیار جوان تر از ما هستند - پنج سال ، ده سال ، حتی نیمی از سن ما. آره. نصف سن ما لوسی یک بار به پسر 11 ساله اش ، هیت کلیف ، پول داد تا به او یاد دهد که آی پد خود را روشن کند و من اخیراً پسر عموی 16 ساله ام را استخدام کردم تا حساب Snap Chat خود را ایجاد کنم.

قرار است چند هفته دیگر با جوانا قهوه بخورم. چه کسی می داند؟ شاید بتوانم یکی دو چیز به او یاد بدهم.