گزیده ای اختصاصی از 'سرزمین موعود' باراک اوباما: رئیس جمهور خاطرات خود را از شب تحلیف بیان می کند

برای باراک اوباما که به تازگی تحلیف شده بود، تنها در پایان یک شب آخر توانست به طور کامل از سفری که به این لحظه منتهی شد، قدردانی کند. هر محصولی که ما ارائه می کنیم به طور مستقل توسط تیم تحریریه ما انتخاب و بررسی شده است. اگر با استفاده از پیوندهای موجود خریدی انجام دهید، ممکن است کمیسیون دریافت کنیم.

من و میشل در مجموع در 10 مراسم افتتاحیه آن شب شرکت کردیم. میشل در لباس سفید روانش، رویایی قهوه‌ای شکلاتی داشت، و در اولین توقف ما او را در آغوش گرفتم و چرخاندمش و چیزهای احمقانه‌ای را در گوشش زمزمه کردم که با اجرای عالی At Last خوانده شده توسط بیانسه می‌رقصیدیم. در Commander in Chief’s Ball، ما برای رقصیدن با دو جوان جذاب و قابل درک عصبی از نیروهای مسلح خود جدا شدیم.

به خاطر سپردن هشت توپ دیگر برایم سخت است.

زمانی که به کاخ سفید برگشتیم، ساعت از نیمه شب گذشته بود. یک مهمانی برای خانواده و نزدیک‌ترین دوستان ما همچنان در اتاق شرقی برگزار می‌شد، و گروه Wynton Marsalis هیچ نشانه‌ای از تسلیم شدن نداشت. دوازده ساعت کفش پاشنه بلند پاهای میشل را تحت تاثیر قرار داده بود، و از آنجایی که میشل باید یک ساعت زودتر از من بیدار می شد تا موهایش را برای مراسم کلیسایی دیگر در صبح روز بعد مرتب کند، من به او پیشنهاد دادم که بمانم و از میهمانان خود پذیرایی کنم. به رختخواب

باراک اوباما جلد کتاب باراک اوباما 'سرزمین موعود'. اعتبار: amazon.com

تا زمانی که من به طبقه بالا رفتم، فقط چند چراغ روشن بود. میشل و دخترها خواب بودند، صدای خدمه شب در حال تمیز کردن ظرف ها و شکستن میز و صندلی ها به سختی از پایین شنیده می شد. فهمیدم تمام روز تنها نبودم. برای لحظه ای همان جا ایستادم و به بالا و پایین سالن مرکزی عظیم نگاه می کردم، هنوز مطمئن نبودم که هر یک از درهای متعدد به کجا منتهی می شود، لوسترهای کریستالی و یک پیانوی بزرگ بچه را در دست گرفتم، متوجه مونه روی یک دیوار، سزان روی دیوار شدم. دیگری، بیرون کشیدن تعدادی از کتاب‌های موجود در قفسه، بررسی نیم تنه‌های کوچک و مصنوعات و پرتره‌های افرادی که نمی‌شناختم.

ذهن من به اولین باری که کاخ سفید را دیدم، حدود 30 سال پیش، برگشت، زمانی که به عنوان یک سازمان دهنده جامعه جوان، گروهی از دانشجویان را به واشنگتن آوردم تا لایحه افزایش کمک های دانشجویی را با نماینده کنگره لابی کنند. گروه ما بیرون دروازه در امتداد خیابان پنسیلوانیا ایستاده بودیم، چند دانش آموز در حال دزدی و عکس گرفتن با دوربین های یکبار مصرف بودند. یادم می آید که به پنجره های طبقه دوم خیره شده بودم و فکر می کردم که آیا در آن لحظه ممکن است کسی از پایین به ما نگاه کند. سعی کرده بودم تصور کنم که آنها ممکن است به چه چیزی فکر کنند. آیا آنها برای ریتم های زندگی معمولی تنگ شده اند؟ تنها بودند؟ آیا آنها گاهی اوقات لرزشی در قلب خود احساس می کردند و تعجب می کردند که چگونه به جایی رسیده اند که بودند؟

فکر کردم به زودی جوابم را می گیرم. با برداشتن کراوات، به آرامی در راهرو قدم زدم و چراغ های روشن را خاموش کردم.

از جانب سرزمین موعود توسط باراک اوباما کپی رایت © توسط باراک اوباما. چاپ مجدد با اجازه Crown، اثری از Random House، بخشی از Penguin Random House.

    • توسط باراک اوباما