من یک سرویس جعبه اشتراک اسباب بازی های آموزشی برای نوزادان ، توسط کارشناسان راه اندازی کردم

روی زمین فضای بازی کودکم للاند نشستم و تماشا کردم که خودش را به سمت یک اسباب بازی پلاستیکی روی میز می کشد ، نوع با تمام ویژگی های دیوانه وار. او یک دکمه را فشار داد و ناگهان موسیقی شروع به پخش کرد ، یک گاو بنفش بیرون آمد و چراغ ها چشمک زدند. این تجربه در واقع برای او و ما چه می کند؟ ، تعجب کردم به سایر اسباب بازی های منطقه بازی خود نگاه کردم. در واقع هرکدام از آنها برای اتصال او به من و دنیای اطرافش چه کاری انجام می دادند - یا انجام نمی دادند؟

هنگامی که من اولین فرزندم را داشتم ، در ایده ایده جدیدی نبودم & apos؛ چه چیزی برای کودک من بهترین است. & apos؛ من حتی از بعضی جهات فوق العاده آماده بودم. من چندین سال را صرف ساخت یک شرکت غذای کودک ارگانیک کرده ام ، خانواده مبارک . من می دانستم که چه چیزی باید به او غذا بدهم و چگونه ارائه غذاهای مناسب در زمان مناسب باعث می شود نوزادان برای یک عمر سلامت داشته باشند. گرچه مانند بیشتر مادران اولین بار ، تعداد زیادی نیز وجود داشت که من نمی دانستم.

من قلبم ناخوش است من خوشحالم وقتی که در مورد هر چیزی تحقیق می کنم خوشحال ترم. پس از غواصی در تحقیقات مربوط به رشد مغز نوزاد ، من یک تز دکترای کشف کردم به نام بنیادهای عصبی. خواندن آن پایان نامه همه چیز را برای من به عنوان والدین تغییر داد. من در مورد اهمیت ویژه سه سال اول آموختم - و فهمیدم که برای کمک به فرزندانم از راههای مفید و ماندگار نیازی به مدرک در آموزش اولیه کودکی ندارم.

نوزادان و کودکان نوپا به طور طبیعی برای درک دنیای اطراف خود سوق داده می شوند. با خواندن مطالب متوجه شدم که همانطور که کالری خالی برای بدن کودک وجود دارد ، کالری خالی برای مغز کودک نیز وجود دارد. اگر نوزادی دکمه ای را فشار دهد و شاهد بیرون آمدن یک گاو بنفش ، چشمک زدن چراغ ها و پخش موسیقی باشد ، او آن را به خاطر می سپارد و بارها و بارها آن را تمرین می کند تا درک او را تعمیق بخشد. مسئله این است که هیچ چیز در زندگی واقعی مربوط به گاوهای بنفش و چراغ های چشمک زن نیست. کودک یک شبکه عصبی عمیق از انجمن ها را در اطراف چیزی ایجاد می کند که برای زندگی واقعی بی ربط است.

دو عامل اساسی به ساخت مغز کودک کمک می کند: تعاملات با بزرگسالان در زندگی او و قرار گرفتن در معرض تجربیات مفید و واقعی. من از منظر جدیدی به اسباب بازی ها و کتاب های کودکم نگاه کردم. چرا یک کتاب کودک با نشان دادن تصویر فیل و موش ، مفاهیمی مانند بزرگ در مقابل کم را آموزش می دهد؟ بیشتر نوزادان هرگز فیل یا موش ندیده اند. تصاویر معمولاً به نظر واقعی نمی رسند و تشخیص اینکه اندازه آنها نسبت به یکدیگر چقدر دشوار است ، دشوار است.

همانطور که شروع کردم به توجه بیشتر به اینکه چه نوع یادگیری برای پسرم معنی دار تر است ، اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتری پیدا کردم. من خودم شروع به ساختن اسباب بازی ها کردم ، و تنظیم کردم که چه چیزی کودکم را مورد علاقه قرار می دهد زمانی که ما با هم وقت می گذرانیم. ما با گشت و گذار در خانه به یافتن همه مکانهایی که آب در آن بود ، چراغها را روشن و خاموش کرده و جعبه های دستمال کاغذی و ظروف پنبه پنبه را جدا کردیم. زیر میز قهوه شیشه ای ام خم شدم ، نگاهی به او انداختم و گفتم زیر! من یک لوله پلاستیکی از فروشگاه سخت افزار خریدم تا به او کمک کنم درک کند. من توپ را از طریق لوله رها کردم و گفتم 'نگاه کن ، توپ از لوله می افتد اما در گلدان می ماند!'

من و پسرم ناگهان در سطحی اساسی تر با هم ارتباط برقرار می کردیم که شروع کردم به دیدن دنیا از طریق چشم او. با داشتن کتاب ها و اسباب بازی هایی که هدفمندتر و ویژه آنچه او برای یادگیری گرسنه بود ، تجربه معنادار تری را برای ما ایجاد کرده بودم.

مدام از خودم می پرسیدم که چگونه می توانم آموخته هایم را به روشی که والدین با آن ارتباط دارند به اشتراک بگذارم. در خانواده شاد ، به بسیاری از والدین کمک کرده ایم که احساس خوبی داشته باشند آنچه آنها به بدن در حال رشد فرزندان خود غذا می دادند . اکنون توجه خود را به کمک به خانواده ها معطوف کردم که به همان نسبت در مورد نحوه پرورش مغز در حال رشد فرزندان خود احساس اطمینان کنند.

والدین به طور شهودی می دانند چه زمانی با فرزندانشان ارتباط واقعی برقرار می کنند و چه زمانی فرزندانشان یادگیری معناداری را تجربه می کنند. من ایجاد کردم شرکت جدیدی به نام Lovevery برای کمک به والدین در داشتن جعبه های اشتراک ماه های دیگر کیت های بازی که برای نوزادان جذاب است ، این لحظات بیشتر را داشته باشند. کنجکاوی و القای حس شگفتی. و البته اسباب بازی ها با کودک شما رشد می کنند و برای هر مرحله جدیدی از زندگی او جذاب هستند.

والدین در دنیای مدرن از نظر بیشتر طاقت فرسا است. و به عنوان یک مادر سه نفره ، من مطمئناً سهم خوبی از زمانهایی داشتم که احساس تاریکی می کردم. من راحت هستم که در حال حاضر ، راهی برای حرکت در موارد مهم پیدا کرده ام. امید من این است که اگر آنچه را که یاد گرفته ام با والدین دیگر در میان بگذارم ، زمانی که با هم هستیم بیشتر احساس پیوند و معنی داری می کند.