آنچه واقعاً یک زن مجرد درباره عروسی های آینده شما فکر می کند

خفه شو!

آنها اولین کلماتی بودند که از دهانم فرار کردند وقتی که یکی از عزیزترین خواهران خواهرم در سپتامبر گذشته با من تماس گرفت و گفت ، من تازه نامزد کردم! واضح است که ، اگر من برای شنیدن خبر آماده شده بودم ، پاسخ لطیف تری را در امتداد خط آه ، سلام می کردم ، عالی است! تبریک می گویم! و من می توانستم آن را با لهجه کاملاً اصلی و فوق العاده بلند جرسی خود که برای چنین مواردی رزرو می کردم تحویل دهم. اما در آن لحظه که پیام او از طریق تلفن آمد و به گوش من شلیک کرد ، واکنش طبیعی بدن من انکار ، انکار ، انکار بود. دوست نزدیک 30 ساله من که نزدیک به دو سال بود عاشق دوست پسرش بود نه به من گفت که او ازدواج می کند. نه اولین نفر از حلقه نزدیک من بود نه پشت سر گذاشتن من در مجرد.

مثل رفتن به دانشگاه ، زندگی خودم و ایجاد شغل ، یافتن شخصی خاص برای به اشتراک گذاشتن دنیای من همیشه در لیست کارهای زندگی من بوده است. فقط طی این سالها متوجه شده ام که وقتی صحبت از روابط می شود ، دو نوع افراد مختلف وجود دارد: افراد رابطه پیش فرض ، که موفق می شوند همیشه شخص دیگری قابل توجه داشته باشند (نه همیشه یکسان ، اما با این وجود قابل توجه). و افراد مجرد پیش فرض ممکن است مورد آخر با کسی در اینجا و آنجا جدی شود ، اما بیشتر اوقات می توانید آنها را در زمین رقص با دست بالا به سمت Beyonce’s Single Ladies پیدا کنید. آنجاست که می افتم.

بعد از اینکه سرانجام خواسته های خوبم را پیدا کردم و (البته) درخواست یک بازی کامل از این پیشنهاد را کردم ، تلفن را قطع کردم ، به رختخواب رفتم و فهمیدم که تک تک اعصاب بدنم در فریتز است. تمرینات تنفسی مثر نیست. پیمایش از طریق اینستاگرام باعث حواس پرتی من نشد و همچنین خواستار تسکین کمیک من برای بهترین دوست در L.A.

اما آن روز در سپتامبر گذشته فقط آغاز کار بود. به زودی، دعوت عروسی بعد از اینکه دعوت نامه عروسی وارد صندوق پستی من شد - و هر بار که با ضربان قلب تند روبرو می شدم و نیاز فوری به اینکه وانمود می کنم همه چیز اتفاق نمی افتد ، مواجه شدم. این شرایطی است که بعداً به آن اختلال دعوت متفرق لقب دادم - وقتی این احساس هیجان و شادی خالص برای دوست یا عزیز شما به سرعت تبدیل به ترس از اینجا شود ، ما دوباره می رویم ... جستجوی برنامه های دوستیابی ، تلاش برای تأمین یک تاریخ قانونی ؛ ناخوشایند به من یک اضافه کردی؟ مکالمات ، یا - بهتر از آن - کارتهای پاسخ عروسی با 1 کارت در حال حاضر در جعبه تعداد مهمانها از قبل پر شده است. واقعیت این است که ، به عنوان یک زن مجرد در فصل عروسی ، بهانه ای برای لباس پوشیدن و مژه های تقلبی خوب است ، اما اغلب به عنوان یک یادآوری است که شما در حقیقت مجرد هستید.

در طول سالها من یاد گرفته ام که وضعیت رابطه خود را بگیرم اغلب در قدم زدن من هنوز کیسه های پاپ کورن گاه به گاه برای شام می خورم ، چند شب در هفته بعد از کار بیرون می روم و فقط با چند ساعت اعلامیه آخر هفته ها را بیرون می برم. دروغ می گویم اگر بگویم از انعطاف پذیری و ساعتی که زندگی بدون شوهر یا بچه هایم فراهم می کند لذت نمی برم. اما با هر تماسی که مادر و مادربزرگم به نوعی به یک تماس تلفنی منتقل می شوند تا یادآوری کنند شما مکالمه مجردی هستید (خوب ، آنها در واقع این حرف را نمی زنند ، اما این چیزی است که من می شنوم) ، من احساس می کنم کمی کنار گذاشته شده گویی در سن 29 سالگی باید این ترکیب خانگی و همسری را داشته باشم که هنوز موفق نشده ام. درب یخچال پر از ذخیره تاریخ ها و جدول زمانی فیس بوک با اطلاع از افرادی که نامزد و ازدواج می کنند ، بچه دار می شوند و از زندگی خانوادگی لذت می برند کمک چندانی به احساس نمی کنند. من هم دوست دارم دعوت نامه ارسال کنم ، به مزه کیک بپردازم ، لباس های زیبا و سفید امتحان کنم و عروسی رویاهایم را برگزار کنم. این هنوز اتفاق نیفتاده است ، و من مطمئناً آن را مجبور نخواهم کرد.

تابستان امسال ، من قصد دارم به هر عروسی که دعوت شده ام بروم ، لبخند صمیمانه ای بر لب بگذارم و هدیه ای را که برای خانه مشترک خودم می خواهم بیاورم. با توجه به سرعت Tindering من ، احتمال زیادی وجود دارد که من در آنجا تنها در یک اتاق پر از زوج حضور داشته باشم ، و تمام تلاش خود را می کنم تا وانمود کنم که من کاملاً راحت هستم و این واقعیت است که من تنها فرد غیر وابسته در این کشور هستم. جدول. و اگر مرا در آنجا می بینید ، تمام تلاش خود را بکنید که از من نپرسید چه موقع ازدواج می کنم ، یا اگر قرار ملاقات هستم ، و قطعاً نه چرا هنوز مجرد هستید؟ این یک سوال احمقانه است. بگذارید در حالی که اتاق را برای یک جوان خوب معاشقه می کنم ، در آرامش شامپاین خود را بنوشم. من امیدوارم که زنده بمانم (همراه با مادر و مادربزرگم) که روزی به زودی همه زنان مجرد را خواهم شنید و در صندلی خود کاشته خواهم ماند. به سمت راست نگاه می کنم ، به چشم های نامزدم نگاه می کنم و متوجه می شوم که او از گوش به گوشش لبخند می زند فقط به این دلیل که انگشتر روی آن قرار داده است. آن روز اما امروز نیست.