بهترین مکانی که برای تعطیلات رفته اید کجاست؟

حدود 20 سال پیش ، من و شوهرم ، باب ، سوار یک کشتی تفریحی شدیم و به قطب جنوب رفتیم. روزی که در نزدیکی تپه ای پوشیده از سنگهای سیاه لنگر انداختم هرگز فراموش نخواهم کرد. وقتی به ساحل می رفتم ، فهمیدم که این سنگها اصلاً سنگ نیستند - آنها پنگوئن هستند! منظره حیرت انگیزی بود. از آن زمان به بعد باب و من از فرارهای اصلی اجتناب کردیم ، در عوض مبهم ترین مقصد جهان را انتخاب کردیم.
چریل اسپارکس
ایندیاناپولیس

سانفرانسیسکو از نظر جسمانی بیش از هر شهر دیگری که بتوانم نام ببرم زیبایی جسمی دارد: تپه ها ، اقیانوس و مناظر خلیج منظره ای خیره کننده را تشکیل می دهند و معماری - به ویژه خانه های شیرینی زنجفیلی ویکتوریا - لذت های بی پایان را ارائه می دهد. در سال 2003 من به اندازه کافی خوش شانس بودم که در طول مسابقه سالانه Bay to Breakers ، یک مسابقه هفت مایل به علاوه ، ملاقات کردم. این را باید دید: طبق سنت ، رقبا لباس های مجلل و خنده دار می پوشند. من یک شرکت کننده را دیدم که لباس تیکی بار پوشید ، دیگری به عنوان کشتی وایکینگ.
امیلی هرتلر
بانک سرخ ، نیوجرسی

دو سال پیش ، هنگامی که پسران ما کوچک بودند (یکی سه ساله بود ، دیگری 18 ماه) ، من و شوهرم یک کلبه در ایستبورن ، یک شهر کوچک ساحلی در جنوب انگلیس که او بزرگ شده بود ، اجاره کردیم. به مدت یک ماه ، چهار نفرمان روزهای طولانی و تنبلی را به بازدید از مزارع و روستاها و کاوش در ساحل گذراندیم. احساس می کردیم انگار در رمان قرن نوزدهم انگلیس زندگی می کنیم. زندگی خیلی ساده و بی دغدغه ای بود.
ملانی واتسون
فیلادلفیا، پنسیلوانیا

از پنج سالگی ، وقتی در مورد کوالا اطلاعاتی کسب کردم ، می خواستم برای دیدن یکی از آنها به استرالیا بروم. ده ها سال بعد سرانجام من پول داشتم که برای ماجراجویی بپردازم. در سال 2006 و همسرم تقریبا 2500 مایل در امتداد سواحل شرقی آن کشور رانندگی کردیم. من هرگز بازدید خود را از پناهگاه Lone Pine Koala ، در بریزبن ، فراموش نمی کنم ، جایی که - بالاخره - مجبور شدم یک کوالا را برگزار کنم ، که Donatella نام داشت. من بیش از ماه بودم واقعاً چند نفر می توانند رویای کودکی خود را برآورده کنند؟
جانا کرافورد اوبراین
ساحل بردلی ، نیوجرسی

پدر من همیشه دوست داشت آلمان را ببیند ، زیرا مادرش در آنجا متولد شد. بنابراین در سال 2004 و شوهرم تصمیم گرفتیم آرزوی او را محقق کنیم. ما با خبر روز پدر او را غافلگیر کردیم و چند ماه بعد او را به آلمان ، اتریش و سوئیس بردیم. ما سه نفر در اکتبرفست از عینک آفتابی به شکل آبجو استفاده کردیم و توپ داشتیم. بود فوق العاده !
Sandee Lammers
Oconomowoc ، ویسکانسین


هنگامی که من کودک بودم (به دهه 1950) ، خانواده ام هر ساله به دریاچه تاهو ، کالیفرنیا سفر می کردند. به مدت 10 روز ، ما در یک چادر در کنار یک ساحل سفید زندگی خواهیم کرد. هیچ کاری در خانه ، هیچ عجله ای وجود نداشت - فقط شنا ، پیاده روی ، خوردن هات داگ و خواندن دسته ها و پشته های کمیک Archie.
باربارا جی بل
گالت ، کالیفرنیا

در روزهایی که احساس کمبودی دارم ، به سفر شگفت انگیزی که حدود 15 سال پیش به بالی رفتم فکر می کنم. در آن زمان ، اوایل 20 سالگی بودم و قبلاً هرگز مسافت زیادی را به تنهایی طی نکرده بودم. پس از چند روز جستجو در انفرادی جزیره ، با یک گروه تور پیوستم. با دوچرخه ، مناظر حیرت انگیز بالی را دیدیم و با مردم آن دیدار کردیم. من با آگاهی به خانه آمدم که می توانم استقلال داشته باشم و هر کاری را که می خواهم انجام دهم.
نانسی شولز پرستون
ویلمینگتون ، کارولینای شمالی

سه سال پیش خانواده من در بازدید از تالار مشاهیر ملی بیس بال ، در کوپرستاون ، نیویورک ، دچار انفجار شدند. خوشحالی های زیادی وجود داشت ، اما مورد علاقه من تماشای کودک نه ساله من بود - یک متعصب واقعی Red Sox - که به نمایشگرهای پر از یادگاری های تیم می پردازد.
سارا کرونین
گرینویچ شرقی ، رود آیلند

پاریس ، فرانسه - در ماه عسل من! قسمت مورد علاقه من زنگ تفریح ​​هتل بود. او هر روز می گفت ، صبح بخیر ، خانم خانم! من فقط صدای آن کلمه را دوست دارم.
چری بورباخ
میلواکی ، ویسکانسین

در ماه مه گذشته ، من و شوهرم به دیدار دخترمان رفتیم که در سپاه صلح در یک روستای دور افتاده شمالی در نامیبیا مشغول خدمت بود. ملاقات با خانواده ای که از او در خانه خود استقبال کرده اند ، بسیار افتخارآمیز بود - بازدید از کلبه های متعدد آنها ، دیدن محصولات آنها و نشستن با آنها در زیر یک درخت. این تجربه به من آموخت که به همان اندازه که فرهنگ ها می توانند متفاوت باشند ، مردم هنوز هم مردم هستند. از همان زمان سفر ، دنیا به نظرم خیلی کوچکتر شده است.
پت هفرون-کارتویت
دیتون ، اوهایو

ده سال پیش ، من و شوهرم 25 سالگرد ازدواج خود را با تعطیلات موج سواری به کاستاریکا جشن گرفتیم. ما تمام وقت خود را در اقیانوس آرام کشور در شمال غربی گذراندیم ، جایی که زمین دست نخورده بود و امواج فراوان بود. این سفر چنان شادی آور بود که ما خانه بازنشستگی خود را در آنجا ساختیم. نمی توانیم منتظر روزی بمانیم (امیدواریم ظرف سه سال) که می توانیم از کششهای طولانی تر در آفتاب لذت ببریم.
سوزی جیامبالو
Narragansett ، رود آیلند