7 سوال برای نویسنده الن گرین درباره اولین رمان خود

انتخاب ماه اوت برای ساده واقعی باشگاه کتاب بدون تعهد ، کتاب جیمز ، پر از راز و تعلیق بود. در آخرین لحظات خود پس از یک تصادف مرگبار رانندگی ، نیک سخنان هشدار دهنده ای را به همسرش مکنزی بر زبان می آورد و از او می خواهد شخصی به نام جیمز را پیدا کند. او مبهوت به فیلادلفیا سفر می کند و در آنجا از ارث دست نخورده نیک باخبر می شود و با مادر عجیب او ، کورا آشنا می شود. مکنزی با امید به پاسخ دادن به خانه نقل مکان می کند ، اما در این فرایند تاریخ غم انگیز و پر پیچ و خم کودکی همسرش را کشف می کند. نویسنده الن گرین ما را در ساخت رمان اولیه خود پر می کند.

آیا می خواهید با باشگاه کتاب بدون تعهد درگیر شوید؟ جزئیات بیشتر را در اینجا پیدا کنید و در توییتر دنبال کنید #RSbookclub ، هشتگ رسمی باشگاه کتاب.

آنچه باعث نوشتن شما شد کتاب جیمز ؟ می توانید یک لحظه را مشخص کنید؟

این کار به عنوان هسته ای از ایده آغاز شد - اگر شوهر زنی بمیرد و او تمام این گذشته را داشته باشد و از آن چیزی نمی داند ، چه می شود؟ در ابتدا فکر می کردم مادر شوهر ممکن است در مراسم خاکسپاری حاضر شود. شاید جالب باشد اما این ایده پس از اولین پیش نویس نادیده گرفته شد. من در بهداشت روان کار می کنم بنابراین افکارم فوراً به مادر شوهر دیوانه می رود. از آنجا توسعه یافت.

خانه کورا کاملاً شبح وار بود. از کجا الهام گرفتی؟

در اولین پیش نویس خانه کورا فقط یک خانه معمولی بود. سپس در پیش نویس دوم تخیل من وحشی شد. من خانه ای را در عمارت Greylock مستقر کردم که در محله Chestnut Hill در فیلادلفیا واقع شده است. سپس من آزادی ها را گرفتم. من برای کار از طریق تپه چستن سفر کردم و عمارت را دیدم ، فکر می کردم داخل آن چه شکلی است و تاریخ در دیوارها چگونه بازی کرده است. خانه با هر بار بازنویسی بزرگتر و ترسناک تر می شد. به حدی که مجبور شدم وقتی هوا تاریک شد یا شخص دیگری در خانه نبود ، دست از نوشتن بردارم.

سخت ترین صحنه برای نوشتن چه بود؟

یکی دیدن مرگ جیمز از نگاه کورا بود. امید من این بود که در طول کتاب به اندازه کافی با کورا همدردی کرده باشم تا خواننده از انتخاب های او آگاه شود. نوشتن واقعی صحنه دشوار بود. من مدام فکر می کردم ، آیا روش بهتری برای این کار وجود دارد؟ آیا باید اینگونه باشد؟ جیمز زندگی وحشتناکی داشت و این باعث ناراحتی من شد. فکر می کنم مجبور شدم حدود 10 بار آن را بازنویسی کنم. من هرگز خوشحال نبودم و شاید هنوز هم نیستم. اما باید ادامه می دادم تا بتوانم کتاب را تمام کنم.

نیک وقتی از مکنزی خواست جیمز را پیدا کند به طور خاص به چه چیزی اشاره داشت؟

منظور او از معنای واقعی کلمه قبر بود ، اما من فکر می کنم او می خواست مکنزی با مادرش مقابله کند و آنچه اتفاق افتاده را به رخ او بکشد. یافتن جیمز به معنای یافتن قبر است ، بله ، اما همچنین به معنای افشای کامل کورا برای هر کاری که با جیمز و نیک هر دو کرده بود.

فصل های متناوب کورا و مکنزی را توضیح دهید.

این کتاب ابتدا فقط به صورت داستان مکنزی نوشته شد. تنها چیزی که خواننده از کورا به دست آورد از طریق چشم مکنزی بود. من در حال کار با یک ویرایشگر بودم که پیشنهاد کرد داستان Cora را اضافه کنید و آن را ببافید. وقتی این کار را کردم داستان واقعاً برای من باز شد. پس از آن ، داستان چندان در مورد مکنزی نبود ، او فقط ابزاری برای روشن کردن کل داستان بود. این در مورد هر دو زن بود که از دست دادن باور نکردنی متحمل شده اند.

آیا کورا ارتباطی با مرگ نیک داشت؟

من می خواستم من می خواستم او تصادف را به قصد كشته شدن مكنزی به صحنه بكشد ، اما در عوض نیك را كشت. فکر کردم طنز عجیبی است. جذاب بود اما شاید کمی اعتبار را افزایش داد. من واقعاً نمی توانستم تصور کنم که کورا این همه چیز را از دور مرتب کند و کار کند.

زندگی مکنزی را بعد از آخرین صحنه کتاب چگونه تصویر می کنید؟

آه ، خنده دار است شما باید بپرسید من یک پایان نامه نوشتم که در آن مکنزی هشت سال پس از پایان داستان به خانه برمی گردد و او آن را به ارث برده است. متوجه می شویم که او با دیلن ازدواج کرده و یک پسر دارد - بله او را جیمز نامید. مکنزی در خانه به کشفیاتی دست می یابد که وی را برای یافتن پدر و مادر نیک به یک شکار DNA رهنمون می کند. من آن پایان نامه را دوست داشتم اما درست نشد. من همیشه تصور می کنم که مکنزی به مین برگردد ، زندگی اش را مرتب کند ، با پدرش صلح کند و با دیلن خوشبختی پیدا کند.