نویسنده جنیفر وینر مسیر موفقیت خود را یادآوری می کند

من بهترین حافظه در دنیا را ندارم - فقط از شوهر یا بچه هایم بپرسید که به طور روزانه برای جذب عینک یا کلیدهایم به من کمک می کنند. اما به نوعی یادآوری تقریباً کاملی از دوره زمانی ، از سال 1998 تا 2000 ، که صرف نوشتن اولین کتابم شدم ، خوب در رختخواب (14 دلار ، amazon.com ؛ 16 دلار bookshop.org ) من همه مشخصات 28 ساله بودن را به یاد می آورم ، مجرد ، به تازگی انداخته شده و متقاعد شده ام که دیگر هرگز دوست نخواهم داشت. من روزهایم را به عنوان خبرنگار در این دانشگاه گذراندم فیلادلفیا پرسشگر . شب ها و تعطیلات آخر هفته را در اتاق خواب اضافی آپارتمان دو خوابه خود گذراندم ، مقابل مک کلاسیک خود نشسته و به فکر فرو رفتم ، قصد دارم برای خودم داستانی تعریف کنم و داستان در مورد دختری مثل من باشد و من به او پایان خوشی بده. احساس می کنم سنگینی کتاب با عنوان راهنمای عوامل ادبی ، که از کتابخانه بیرون آوردم تا به من کمک کند شخصی را پیدا کنم که به منزله مجرائی بین من و متخصصین چاپ و نشر باشد و امیدوارم در صف چاپ شانس خوب در رختخواب.

من می توانم به یاد بیاورم که به داخل Kinko’s قدم زده ام و سه نسخه از نسخه (500 صفحه ای! دو طرفه! تک فاصله! صحافی!) برای سه عامل برتر لیست من چاپ شده است. هر سه آن را رد کردند. یكی از آنها حاوی یك كلیوی ملایم بود كه نشان می داد ارسال یك نسخه خطی 500 صفحه ای ناخواسته انجام نشده است و دستنوشته ها هرگز نباید دو طرفه ، یك فاصله و یا مقید باشند.

مربوط: چگونه می توان در کار خود جلو افتاد (بدون پا روی انگشتان پا)

ده ها رد به یاد می آورم: عدم گرفتن مشتری جدید. عدم گرفتن داستان جدید. داستانهای جدید زنان را نگرفتن نمی برمت به یاد دارم که اگر من قهرمان خود را لاغرتر کردم ، مأموری را پیدا کردم که می خواست با من کار کند. هیچ کس نمی خواهد در مورد یک دختر چاق تنها و رقت انگیز چیزی بخواند. او از من خواست که قهرمان من را مانند بریجیت جونز ، چربی نرمال بسازد. به یاد می آورم ، به نوعی ، شجاعت رد پیشنهاد او را جمع کردم. به یاد دارم نماینده ای را پیدا کردم که کتاب را همانطور که بود باور داشت. من عاشق کتابت بودم! با من صحبت کرد! صدای کوچک او گرم شد ، وقتی که پشت میزم در اتاق خبر نشسته بودم ، تلفن را در دست داشتم و می پرسیدم ، چگونه؟

من دقیقاً به یاد می آورم که در کجا بودم (آرایشگاهم ، از روپوشم عوض می شد) وقتی روزنامه نگار من تماس گرفت و این را به من گفت خوب در رختخواب ستاره دار شده بود کرکوس مرور و از او پرسیدم چیست؟ کرکوس ؟ (این یک نشریه معتبر تجاری بزرگ و معتبر است که برخی از مطبوعات اولیه کتابها را به آنها می دهد.) به یاد دارم که جلد کتاب را برای اولین بار وقتی از دستگاه مدرن نمابر خارج می شد ، دیدم. به یاد دارم اولین بار کتابم را در Borders واقع در خیابان Walnut در فیلادلفیا دیدم ، زمانی که فروشگاه های Borders وجود داشت ، و تماشای یک زن ، یک غریبه را در دست گرفتن آن. پیشنهاد کردم اگر آن را بخرید ، برای شما امضا می کنم. یادم می آید جایی که نشسته بودم - رستوران برتوچی در آون ، کانتیکت ، با کلوپ کتاب مادرم - وقتی برادرم جو به فروشگاه رفت و کاغذی را به من تحویل داد که روی آن نوشته شده بود ، تو بهترین 35 در نیویورک تایمز هستی - لیست فروشنده

شاید شفافیت خاطرات روزهای ابتدایی من این باشد که چرا گاهی باور اینکه من 20 سال از این روزها گذشته ام سخت است. شاید به این دلیل است که هر کتاب جدید دوباره مرا دوباره به باشگاه مبتدیان می فرستد. به هر دلیلی که باشد ، فراموش می شود که من دیگر دیگر اولین رمان نویس نیستم ، و دیگر چیز جدید براق نیستم. به جای حضور در لیست بهترین نویسندگان جدید - یا بهترین نویسندگان جدید زیر 30 سال (یا 40 سال) - من گاهی اوقات شخصی هستم که این لیست ها را ایجاد می کند.

مربوط: بهترین کتاب های سال 2020 (تاکنون)

من مانند بسیاری از افراد باور داشتم که موفقیت مرا برطرف خواهد کرد. فکر کردم دستاوردهایی وجود دارد که می توانم آنها را بررسی کنم ، معیارهایی را که می توانم بزنم ، باعث می شود صدای جیغ درون من ساکت شود ، صدایی که می گوید ، تو به اندازه کافی خوب نیستی و هرگز نخواهی بود. اگر یک رمان را تمام کنم. اگر رمان بفروشم. اگر من در اینجا بازبینی شده یا در آنجا نمایه شده ام. اگر رمان به فیلم تبدیل شود. اگر رمان در لیست پرفروش ترین ها باشد. اگر در لیست پرفروش ترین ها شماره یک است. یکی یکی اهداف را بررسی کردم و منتظر ماندم تا کافی باشد. و منتظر ، و منتظر ، و منتظر.

این چیزی است که من آموخته ام: کوهنوردی سرگرم کننده تر از قسمت تصرف است. رسیدن به اوج لذت بیشتری نسبت به تلاش برای ماندن در آنجا دارد. و اگر احساس پوچی می کنید ، اگر کمتر از آن ، یا نامرئی ، ناراضی یا ناشایست هستید ، هیچ دستاوردی (حداقل چیزی که من پیدا کردم) نیست که بتواند آن را برطرف کند. اگر این معیارها را دنبال می کنید - یک عنوان خاص ، یک حقوق سخاوتمندانه ، یک خانه بزرگ ، یک ماشین فانتزی - ضربه زدن به آنها ممکن است برای مدتی شما را راضی کند ، اما همیشه چیز بزرگتر و بهتری برای تعقیب وجود دارد. کار باید پاداش خودش باشد ، زیرا اعتبارسنجی خارجی هرگز کافی نخواهد بود.

وقتی اولین کتابم را نوشتم ، هم از نظر آنچه داشتم و هم از نظر نداشتن خوش شانس بودم. من کار خوب و پول کافی در بانک داشتم تا بتوانم یک هفته کلبه ای را کنار دریا اجاره کنم. من فرزندان ، شوهر و کسی ندارم که بتواند غذا و لباس بپوشاند و به دنیا بفرستد. بنابراین من رفتم. من می خواهم رمانم را تمام کنم ، به مادرم گفتم ، که دستش را روی پیشانی اش انداخت ، سرش را انداخت عقب و گفت ، اوه بله ، رمانت! با لحنی که نشانگر ناباوری عمیق وی از وجود چنین چیزی بوده یا هرگز وجود داشته است. من سگ و مکم را داخل هوندا خود جمع کردم و با ماشین به سمت کیپ حرکت کردم. من یک طناب کششی داشتم که به سختی بلند بود و می رسید به میز تفرجگاه تکه تکه ای روی مهر پستی عرشه ای که ساعت ها در آن نشسته بودم ، صفحه های آخر کتاب را تایپ کنم. دوچرخه ام را در امتداد ساحل راندم و در خلیج شنا کردم. فکر کردم ، هر اتفاقی که بیفتد ، یک کتاب نوشتم. من آن را شروع کردم و آن را تمام کردم.

همه آنچه از آن زمان تاکنون اتفاق افتاده است - بررسی های ستاره دار ، لیست های پرفروش - برای مدتی احساس فوق العاده ای کرده اند. اما درخشش پایان کار ، اختراع یک قهرمان و فرستادن او به سفر؟ این شادی هرگز کمرنگ نشده است. آن لحظه دانستن ، با قطعیت محو ، که من یک نویسنده هستم.

امروز ، وقتی این را می نویسم ، دارم تغییر جهان را مشاهده می کنم. در پی قتل جورج فلوید - مرگ یک سیاه پوست غیر مسلح دیگر به دست پلیس - مردم در سراسر کشور ، در شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک تظاهرات می کنند. آن ها هستند نشان دادن و صحبت کردن ، خواستار پاسخگویی ، برابری و تغییر است. من قدرت یک داستان را می دانم ، و اینکه چگونه گفتن من باعث می شود زنان احساس ارتباط ، ارزش و دیده شدن داشته باشند. من همچنین می دانم که چقدر خوش شانس و ممتاز بودم ، از هر مدرسه ای که می رفتم گرفته تا سکوهایی که می توانستم دسترسی داشته باشم. من همیشه یک نویسنده خواهم بود ، اما اکنون همچنین می خواهم مربی شوم ، که می تواند به زنان دیگر کمک کند حقایق خود را بیان کنند و اجازه دهند جهان سخنان آنها را بشنود.

اگر یک زن حقیقت زندگی خود را بگوید چه اتفاقی می افتد؟ شاعر و فعال موریل روكیزر پرسید. پاسخ او: جهان باز خواهد شد. که به نظر می رسد ، در صورت خود ، مانند یک چشم انداز ترسناک است. اما گاهی اوقات چیزهایی که می شکند می توانند با شدت بیشتری به هم گره بزنند. بعضی اوقات آن مکانهای شکسته نور را رها می کنند.

جنیفر وینر از جمله 17 کتاب پرفروش ترین است تابستان بزرگ (10 دلار ، amazon.com ؛ 26 دلار bookshop.org ) ، که در ماه مه منتشر شد. او یک نویسنده نظر برای نیویورک تایمز . او به همراه همسر و فرزندانش در فیلادلفیا زندگی می کند و دیگر از سیم برق برای رایانه خود استفاده نمی کند.