به فرزندانم: باید زودتر به شما می گفتم

همین که منتظر زنگ تلفن می مانم ، باید چیزی به شما بگویم.

باید زودتر این کار را می کردم نه زیرا اسکن منظم و سپس اسکن تخصصی چیزی پیدا کرد - بعضی چیزها - در پستان من است. نه به این دلیل که پزشکان موافقت کردند که من باید سریعاً برگردم. نه به این دلیل که در آن قرار ملاقات سریع مجبور شدم بی حرکت و بدون سر و صدا بنشینم ، در حالی که متخصصان پزشکی حفر و اسکوپ می زدند و اسکن می کردند و تکه هایی از من را بعد از سالن های دور و پایین ، بیرون می بردند. نه به این دلیل که حالا نشسته ام و منتظر می مانم دکترم با من تماس بگیرد تا به من بگوید چه چیزی درون من است.

من می دانم چه چیزی می تواند باشد.

من می دانم چه اتفاقی می تواند بیفتد.

بنابراین قبل از اینکه من خبر خوبی بگیرم و این موضوع را با نفس راحت پشت سر بگذارم ، یا قبل از اینکه خبر بدی بگیرم و گرفتار جراحی ، درمان و بهبودی شوم ، باید این را به شما بگویم: هر قطعه از شما مهم است . به همین دلیل ، مردم سعی خواهند کرد تکه ای از شما را در طول زندگی خود ببرند.

دوستی که نمی ماند مگر اینکه شما از قوانین او پیروی کنید.

له کننده ای که به نظر شما نمی رسد مگر اینکه وانمود کنید که شخص دیگری هستید.

معلمی که می گوید شما به جایی نمی روید.

هم تیمی که با شما صحبت می کند تا بتواند جایگاه خود را در تیم بدست آورد.

نازنینی که سعی می کند با آن سیلی دور شود.

رئیسی که به شما پیشنهاد می کند در جلسه لباس سکسی بپوشید.

تبلیغات ، مجلات و مارک هایی که برای ایجاد احساس عدم جذابیت ، بی حوصلگی و عدم مهارت کافی در شما کار می کنند ، بنابراین آنچه را که می فروشند خریداری می کنید.

مربوط: من عادت داشتم چشمانم را به سمت نوجوانان بچرخانم ، سپس یکی را بزرگ کردم و نگرش من کاملا تغییر کرد

آنها یک هدف خودخواهانه خواهند داشت و معتقدند که می توان با تکه تکه کردن تکه ای زیبا از خود به این هدف دست یافت. آنها در کارهایی که انجام می دهند تبحر دارند و سعی می کنند شما را به فکر تنها گزینه بیندازند. این تلاش ها آنقدر مکرر اتفاق می افتد که بسیاری از زنان تصور می کنند این یک امر عادی است. آنها با کمال میل می دهند یا اجازه می دهند که گرفته شود. دوباره و دوباره. بسیاری از احساس گم شدن تکه ای از خود بی حس می شوند. ایثار به یک عادت تبدیل می شود.

من بسیاری از زنانی را می شناسم که حتی در کمترین تقابل ها یا ترغیب ها در نسیم تکان می خورند ، زیرا آنها بسیاری از آنچه را که از دست داده اند از دست داده اند. پس لطفا، لطفا ، اگر در حال حاضر چیزی وجود دارد که می توانم وارد مغز شما شوم ، این است که آنها نمی توانند بدون اجازه شما از شما بگیرند ، و من به شما اجازه می دهم که بگویید ، نه

نه ، من نمی خواهم دوست شما باشم ، اگر شما باید مسئول من باشید.

نه ، اگر مجبور شوم برای جلب توجه شما ، شخصی که هستم را تغییر دهم ، نیازی نیست که به دنبال راه من باشید.

نه ، من اعتقاد کم اعتقادی شما به توان بالقوه خود را قبول ندارم.

نه ، من به سر نیرنگهای شما نمی افتم تا جلال سخت بدست آمده ام را بدزدم.

نه ، من اجازه نمی دهم کسی دستی روی من بگذارد.

نه ، من از هیچ چیز دیگری به جز مغزم برای انجام خوب کار خود استفاده نمی کنم.

نه ، من خودم را برای سود مالی شما کم نمی کنم.

با این کار قدرت شما تقویت می شود. این مهم است ، زیرا زمانهایی وجود خواهد داشت خواستن تا مقداری از خودت را بدهی وقت ، قلب ، کانون توجه و شفقت شما. سایه های کنجکاو درون پستان شما. تفاوت در این است که وقتی داوطلبانه تکه هایی از خودتان را می دهید ، در نهایت چیز دیگری به دست می آورید که فضا را پر می کند. قدرشناسی ، عشق ، غرور ، قناعت. تاب آوری

مربوط: به همین دلیل است که شما باید فردا با بچه های خود بازی هوکی کنید

کسانی که سعی می کنند شادی ، اعتماد به نفس ، قلب ، کنترل ، ایمان ، رانندگی یا غرور شما را تضعیف کنند لیاقت وقت و توجه شما را ندارند. خودت را حفظ کن ، خودت را نگه دار ، سپس آنها را بدرقه کن.

من معتقدم که شما هم اکنون کاملاً کامل و باورنکردنی هستید. وقتی عشق را در دوستی و عاشقانه پیدا کنید ، آنها افرادی نیستند که شما را کامل کنند. آنها افرادی خواهند بود که شما را تکمیل می کنند. بخشش و دریافت بسیار طبیعی اتفاق می افتد ، هرگز احساس ضرر نخواهد کرد.

همانطور که اینجا و در حالی که تلفن در کنارم نشسته ام و منتظر شنیدن نتایج آزمایشم هستم ، یک چیز دیگر وجود دارد که باید بدانید: من می ترسم ، اما مهم نیست که چه اتفاقی بیفتد ، به دلیل تمام آنچه که به من داده اید قدرت زنده ماندن در آن را دارم. از روز اول که قلبم را به شما هدیه کردم ، و این بخشیدن به شما هیچ وقت ، فداکاری احساس نکرده است.