سرانجام من برای یک حسابدار پول خرج کردم و این برای سلامت روان من بسیار زیاد بود

من دارم یک اختلال اضطراب مزمن که باعث می شود من از توهم آزار و شکنجه رنج ببرم ، و همچنین ترسهای غیر منطقی و منفجر شده از شخصیتهای اقتدار و متناسب با بوروکراسی وجود دارد که می توانم به راحتی خودم را ناخواسته در دام خود ببینم. همچنین این بدان معنی است که موضوع مدیریت پول مرا درگیر می کند عرق سرد - یعنی تا زمانی که پولم را در جایی نگذاشتم که انتظار نداشتم در سلامت روان من تحول ایجاد کند ، این کار را می کرد: من یک حسابدار استخدام کردم.

من از آن دسته افرادی بودم که هر وقت موضوع پول مطرح می شد احساس ضعف می کردم. به نظر می رسید اضطراب خاص من را سخت گرفته است و به محض اینکه قبض - هر قبض در صندوق پستی من ظاهر می شود ، سیگنال های هشدار گرم و گرم را شلیک می کند. علاوه بر اضطراب مزمن ، از نوع خاصی از پدیده بهداشت روان نیز رنج می برم اضطراب ریاضی (بله ، این یک چیز است). به عنوان مثال ، این باعث شد که در هر کلاس ریاضی در مدرسه احساس وحشت در قفسه سینه ام ایجاد شود و اشک به چشمانم سرازیر شود - همانطور که به ورق هیروگلیفی نگاه کردم که برای زندگی خودم ، نمی توانم رمزگشایی کنم. همان تپش ترس در بزرگسالی هنوز سرم را بلند می کند که مجبورم با پول سر و کار داشته باشم.

در طول سال ها ، من به جای اینکه سر و کار مالی خود را شروع کنم ، آنها را نادیده گرفتم. البته این موقعیتی استثنایی دارای امتیاز است. در حالی که من در یک خانواده طبقه کارگر بزرگ شده ام ، کمک های بلاعوض ، وام و سرانجام مشاغل همیشه در زمان مناسب من پیدا شده اند. من همیشه داشته ام چیزی - حتی اگر فقط اضافه برداشت باشد - به عقب برگردید. مطمئناً ، من مثل میلیون ها نفر دیگر باتلاق دارم توسط بدهی دانشجویی . اما من هرگز انگیزه واقعی (یا عصبی) برای نگاه کردن به امور مالی خود را در چشم نداشته ام.

در نهایت ، نگرانی اساسی مبنی بر اینکه رویکرد تصادفی و غیرمسئولانه من نسبت به پول سرانجام ، ناگزیر با من روبرو خواهد شد ، تنها به این حس من کمک می کند که از برخی از شبح وحشتناک فرار می کنم که هر لحظه می تواند زمین را از زیر من پاره کند و من را کاملا ببلعد . ادامه دادن دویدن بهتر از رو در رو بودن با آن است.

من هرگز انگیزه واقعی (یا عصب) برای نگاه کردن به چشمان مالی خودم را نداشته ام.

به نظر می رسد ، من در اجتناب شدید از تنها نیستم آموزش مالی . النا تورونی ، روانشناس مشاور و بنیانگذار درمان آنلاین من ، به من می گوید که در تجربه او به عنوان یک درمانگر ، امنیت مالی غالباً در میان نگرانی های مردم ایجاد می شود - نه تنها به این دلیل که این یک نیاز مهم انسانی است ، بلکه به این دلیل که 'هرچه بزرگ می شویم ، اغلب به یاد اهمیت بودجه بندی و مسئولیت امور مالی ما بنابراین وقتی فکر می کنیم don & apos؛ t کنترل مالی داشته باشید ، می تواند باعث سطح بالایی از اضطراب ، و همچنین اعتماد به نفس پایین و احساس عدم کفایت شود.

تورونی توضیح می دهد: 'وقتی ما اضطراب را تجربه می كنیم ، اولین غریزه ما این است كه از شرایطی كه باعث استرس ما می شود ، اجتناب كنیم.' 'بنابراین ، در این حالت ، اصرار طبیعی ما ممکن است اجتناب از مشکلات مالی (به عنوان مثال بدهی)' باشد تا با دفن سر در ماسه ضرب المثل ، استرس ناشی از آن را کاهش دهد تورونی می افزاید: اما این اجتناب نه تنها 'مانع حل مسئله می شود'. همچنین 'خارج شدن از کنترل مشکلات ، که می تواند باعث اضطراب و استرس بیشتر شود ، آسان می کند.'

به پادکست Real Money & apos؛ 'Confidential Money' گوش دهید تا از مشاوره تخصصی در زمینه راه اندازی کسب و کار ، نحوه جلوگیری از بد بودن با پول و apos؛ بحث در مورد بدهی مخفی با شریک زندگی خود ، و موارد دیگر!

مراجعه تورونی به احساس عدم کفایت برای من به خطر افتاد. احساس اضطراب من در مورد پول احساس شرمساری بود - اینکه نمی توانم فقط خودم را جمع و جور کنم و اصول زندگی را مانند یک بزرگسال مدیریت کنم. آن چیزی است که من قول داده ام انجام دهم.

شش ماه پیش ، هنگامی که من از کار اخراج شدم و تصمیم گرفتم که به عنوان یک فریلنسر حرفه ای را شروع کنم ، بالاخره مواجه شدن با امور مالی من یک نیاز کاملا واقعی شد. ناگهان ، هیچ بخش منابع انسانی شرکتی وجود نداشت که بتواند کارها را برای من مرتب کند - هیچ کس قبل از ارسال فیش حقوقی من به کسر آنچه نیاز بود کسر شود ، وجود نداشت. ناگهان هر وقت سعی می کردم اجاره خانه ، قبض ها و مواد غذایی خود را بفهمم وحشت می کنم. غرق شدم. باید قبول می کردم که فقط نمی توانم این کار را انجام دهم.

تشویش اضطراب من در مورد پول یک حس شرمساری بود - اینکه من نمی توانم فقط مثل یک بزرگسال خودم را جمع کنم و اصول زندگی را مدیریت کنم.

آن زمانی است که من شروع به گوگل کردن حسابداران کردم. این مفهوم صرفاً انحطاط آمیز به نظر می رسید ، لوکسی که مطمئناً توان آن را نداشتم. من خودم را حتی به دلیل استخدام حسابدار یک دزد دانسته ام. انگار اعتراف به شکست بود. اما وقتی سرانجام یک شرکت حسابداری با نرخ و نحوه کار برای من کار کردم ، احساس می کردم وزنی از روی سینه ام برداشته می شود - وزنی که حتی نمی توانستم فهمیدم مدت طولانی است که حمل می کنم.

فهمیدم که استخدام یک حسابدار به معنای این نیست که من از گرفتن پول خودم دست می کشم. این بدان معنا بود که من درخواست حمایت می کردم. اکنون ، هر ماه ، من هنوز مجبورم که از طریق امور مالی خود گام بردارم و اسناد مربوطه را برای حسابدار ارسال کنم - که توجه داشته باشید ، قبلاً احساس غیرممکن بود. اما دانستن اینكه یكی برای حمایت از من در آنجا است به این معنی است كه من سرانجام می توانم به گونه ای روبه رو شوم كه امور مالی ام را بتوانم مدیریت كنم.

لوسی کوهن ، بنیانگذار Mazuma ، این را بهتر از آنچه من می توانم بیان کند: 'با استخدام یک حسابدار ، بسیاری از دلایل عمده نگرانی مالی - مانند عدم آگاهی از فرایندها و رویه های مالی ، محدودیت های زمانی ، مهلت های گمشده یا برخورد با درخواست های سنگین از HMRC - تقریباً بلافاصله قابل کاهش است. ممکن است غیرممکن باشد که بدانید در مواقع دشواری کدام راه را برگردانید ... اما یک حسابدار در آنجا از شما پشتیبانی می کند ، مهم نیست.

امروز ، من ماهیانه کمتر از مبلغی که قبض تلفن خود را پرداخت می کنم ، برای یک حسابدار پرداخت می کنم - اما حتی اگر بیشتر پرداخت کنم ، ارزش هر پنی را خواهد داشت. من هنوز در راه پذیرفتن این هستم که پرداخت پول به کسی برای مدیریت پول من احمقانه نیست. و حتی به معنای کنار گذاشتن تحصیلات مالی خودم نیست. این قسمت یک روند است - اما آنچه من کاملاً به آن اطمینان دارم این واقعیت است که سرانجام احساس مسئولیت زندگی و پول خود را دارم. مسئول و ، و احتمالاً برای اولین بار ، هراس نداشته است.