Th حرفی که نباید به شخصی که مضطرب است گفته شود - و در عوض چگونه آنها را ترغیب کنید

اختلالات اضطرابی شایع ترین شکل بیماری روانی در ایالات متحده است که هر ساله 40 میلیون بزرگسال (حدود 18 درصد از جمعیت) را مبتلا می کند. انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا . گویی واقعی است علائم اضطراب - قلب شکننده ، کف دست های عرق کرده ، سرگیجه ، لرزیدن و آشفتگی درونی - به اندازه کافی مانع زندگی نمی شوند ، بسیاری از افراد دارای اضطراب نیز در مقابل اظهار نظرهای نیت خیر اما آسیب رسان افرادی که به درستی ماهیت این اختلال را درک نمی کنند ، مقاومت می کنند و واقعاً چقدر جدی است نکته: می رود مسیر فراتر از فقط 'نگران بودن. 'بنابراین ما از دو متخصص اضطراب خواسته ایم تا به رفع سردرگمی در مورد چه چیزی کمک کنند نه گفتن به یک فرد مضطرب ، و در عوض چه چیزی بماند. در اینجا هفت مورد وجود دارد که افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی دیگر نمی خواهند بشنوند.

مربوط: 14 استراتژی جامع برای کنار آمدن با اضطراب

آیتم های مرتبط

1 نگو: می دانم ، من هم اضطراب دارم.

از یک طرف ، این درست است - اضطراب یک واکنش بیولوژیکی جهانی است. جوزف لدوکس ، دکترای علوم اعصاب و مدیر علوم اعصاب ، می گوید ترس و اضطراب فرایندهای طبیعی هستند که بخشی از زندگی هستند. موسسه عاطفی مغز در دانشگاه نیویورک ترس و اضطراب هم از ما محافظت می کنند و هم به ما انگیزه می دهند. دانشجویی که نگران امتحان نباشد ، قصد انجام این کار را نیز نخواهد داشت. او می گوید شما کمی نگرانی دارید.

اما از طرف دیگر ، مقایسه اضطراب های موقت 'طبیعی' شما با اضطراب های فراگیر و مزمن فردی که دارای اختلال اضطراب است ، مغالطه است. نگرانی آنها شدیدتر است ، توانایی انجام کارهای روزمره زندگی را مختل می کند و علائم آنها اغلب است مدیریت بدون کمک دشوار است .

در عوض بگویید: 'شما واقعاً مضطرب به نظر می آیید ، باید احساس وحشتناکی کنید. من همیشه برای شما اینجا هستم - چه کمکی می توانم بکنم؟ '

این یک پیشنهاد ملایم اما مستقیم برای پشتیبانی است. این پیام را منتقل می کند ، من شما را می بینم ، من اینجا هستم تا گوش دهم و اینجا برای کمک به شما هستم.

دو نگو: فقط آرام باش.

Janine Domingues ، PhD ، روانشناس بالینی در کلینیک اضطراب و اختلالات خلقی در کلینیک می گوید: این می تواند بی اعتبار باشد. موسسه ذهن کودک در شهر نیویورک شما به او می گویید کاری انجام دهد که انجام آن سخت است. اگر آنها می توانستند آرام شوند ، این کار را می کردند ، بنابراین این باعث می شود که حتی بیشتر ناامید و مضطرب شوند. فرد فکر خواهد کرد ، چه مشکلی با من دارد؟ چرا نمی توانم آرام شوم؟ دیگران فکر نمی کنند این یک معامله بزرگ است. چرا فکر می کنم این یک معامله بزرگ است؟ Domingues می گوید ، این منجر به احساس غم و گناه می شود.

در عوض بگویید: 'بیایید کاری کنیم که ذهن خود را از کارها دور کنیم. می خواهید پیاده روی کنید یا یک فنجان چای بخورید؟ '

عمل 'آرام کردن' یک سوئیچ نیست که فردی با اضطراب بتواند فقط تلنگر بزند (این را بگویید: مثل این است) گفتن یک فرد افسرده بالینی به 'فقط شادتر باشم!' - مفید نیست). سعی کنید به آنها کمک کنید تا دوباره به زمان حال برگردند - به جای اینکه درمورد آینده بچرخند - با چیزی مثل پیاده روی ، تمرینات تنفسی ، یک فیلم خنده دار ، یا به سادگی صحبت کردن در مورد آن. به عبارت دیگر ، به آنها دستور ندهید که آرام شوند - کمک آنها واقعاً آرام می شوند.

مربوط: 8 برنامه برای اضطراب و افسردگی که می توانند به شما در مدیریت خلق و خوی شما کمک کنند

3 نگو: فقط کنار بیای

LeDoux می گوید: یک اختلال اضطرابی به عنوان 'بیماری wimp' تصور می شود. اگر فقط کمی قویتر بودید و چنین نوزادی نبودید ، می توانستید از همه اینها عبور کنید. Domingues اضافه می کند ، اما فرد مبتلا به اختلال اضطراب نمی تواند پاسخ های خود را نسبت به ترس کنترل کند - و عشق سخت کار نمی کند. این باعث می شود فرد احساس بدتری داشته باشد زیرا با خود می گویند: 'نمی دانم چرا نمی توانم فقط این کار را انجام دهم.' این در واقع می تواند اثر معکوس داشته باشد و می تواند باعث اضطراب بیشتر می شود .

در عوض بگویید: 'چه چیزی بیشتر از همه شما را نگران کرده است و چگونه می توانم به کاهش آن کمک کنم؟'

این تصدیق اعتبار آنها است و روشی متفکرانه است که به آنها کمک می کند تا آنچه را که واقعاً آزارشان می دهد باز کنند.

4 نگو: نگران نباش ، اتفاق بدی نمی افتد.

این یکی از روی حیله و تزویر است. افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی تمایل دارند در دام تفکر قرار گیرند: آنها بر روی بدترین شکل قضیه . وسوسه انگیز است که سعی کنید به آنها اطمینان دهید که بدترین ترس آنها برآورده نمی شود ، اما این نیز نتیجه عکس دارد. باور کردن برای شخصی که مضطرب است دشوار است و به هر حال نمی توانید آن را تضمین کنید ، می گوید Domingues. بنابراین اگر آنها سعی کنند با ترس خود روبرو شوند و خوب پیش نرود ، آنها برای شکست آماده شده اند.

در عوض بگویید: 'سلام ، اگر اتفاق بدی رخ دهد ، احساس خوبی نخواهد داشت ، اما شما قادر خواهید بود از پس آن برآیید. و من تمام راه را با شما خواهم بود / اینجا وقتی تمام شد. '

نمی توانید آینده ای گلگون را برای آنها پیش بینی کنید ، اما با لحنی غیر حامیانه به آنها یادآوری می کنید که حتی اگر اتفاقی غیر ایده آل رخ دهد ، پایان دنیا نیست.

5 نگو: دیگر به این فکر نکن.

بگویید نگرانی یک شخص مربوط به صحبت در جمع است. الگوی فکر آنها مانند این است: چه می شود اگر آنجا بلند شوم و آنچه را که می خواهم بگویم فراموش کنم یا هنگام سخنرانی شروع به لرزیدن کنم؟ بنابراین شما می گویید ، این نگرانی را از ذهن خود دور کنید و اکنون حتی به گفتار خود فکر نکنید. اما این مفید نیست زیرا بیرون راندن یک فکر مضطرب از سرتان دشوارتر از پذیرفتن این واقعیت است که فکر فکری مضطرب می کنید و می توانید آن را رها کنید. Domingues می گوید ، اگر بگویم نمی خواهم به یک فیل صورتی فکر کنی ، این همان چیزی است که می توانی درباره آن فکر کنی. نگرانی ها به همین ترتیب کار می کنند. هرچه بیشتر مبارزه کنید تا به آن فکر نکنید ، نگرانی بیشتر می شود.

در عوض بگویید: 'من می دانم که این نوع کارها واقعاً شما را مضطرب می کند. اگر می خواهید در مورد آنچه احساس می کنید صحبت کنید یا از قبل با من تمرین می کنید ، من همه گوش هستم. '

برای یک فرد مضطرب مفیدتر است که نگرانی را بپذیرد ، آن را تأیید کند و بگوید ، احساس من این است. این نگرانی من است من می خواهم آن را بپذیرم و امیدوارم که بتوانم آن را رها کنم.

6 نگو: لازم نیست به مهمانی من بیایی.

بین خوب فهمیدن و سازگاری بیش از حد یک مرز خوب وجود دارد. اگر با 20 نفر میهمانی می گذرانید و می دانید دوستتان با اضطراب احساس راحتی نخواهد کرد ، وسوسه انگیز است که به او بگویید نیازی نیست که بیاید. Domingues می گوید ، اما این تنها تأیید می کند که فرد قادر به عبور از آن نیست و اضطراب او را تداوم می بخشد. این باعث می شود که فرد به دلیل تحمل بار دیگری نسبت به شخص دیگری ناراحت و گناه باشد.

در عوض بگویید: 'من می دانم که این همیشه مورد شما نیست ، اما شما همیشه استقبال می کنید. اگر برای این کار آماده باشی ، فکر می کنم با این دوستی که دارم واقعاً کنار خواهی رفت. '

ارائه طرحی برای چگونگی شرکت در آنها مفیدتر است ، زیرا افراد مبتلا به اضطراب تمایل به برنامه های مشخص دارند. حتی می توانید مکالمه را امتحان کنید تا فرد اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد. در آن لحظه ، تصمیم گیری در مورد اینکه خودش می آید به خود او بستگی دارد. و اگر او نه گفت ، مدام او را دعوت کنید. ممکن است دفعه بعدی بله بگوید.

مربوط: چگونه اضطراب اجتماعی را که مانع شما می شود شکست دهید (حتی در حالی که از نظر اجتماعی فاصله دارد)

7 نگو: این فقط یک فاز است. شما از آن رشد خواهید کرد

اگر شخصی به طور واقعی دچار یک اختلال اضطرابی باشد ، به خودی خود از بین نمی رود و از این بیماری رشد نمی کند - و گفتن این امر می تواند او را از دریافت کمک مورد نیاز منصرف کند. اگر شخصی که به او اهمیت می دهید با اضطراب دست و پنجه نرم می کند ، در عوض پیشنهاد کنید که به یک متخصص بهداشت روان مراجعه کند. Domingues می گوید ، این شدت می یابد. اگر نگرانی ها باعث فرسایش روز فرد می شود و توانایی وی در ترک خانه را تحت تأثیر قرار می دهد ، به محل کار خود بروید و دوست شوید ، یا اگر شخص افسرده تر و خودش را منزوی می کند ، این نشانه هایی است که زمان کمک گرفتن است. او توصیه می کند روانشناسی متخصص در رفتار درمانی شناختی . قرار گرفتن در معرض ، درمان اصلی است - ارائه طرحی برای چگونگی مواجهه تدریجی و سیستماتیک با ترس.

در عوض بگویید: 'من از دیدن این مسئله متنفرم و نگرانم. اگر می خواهید با کسی صحبت کنید ، من اینجا هستم و خوشحالم که به شما کمک می کنم فرد مناسب را پیدا کنید.

مربوط: 9 نکته ای که هرگز نباید به شخصی که غمگین است بگویید - و در عوض چه باید بگویید